شنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۳
کد مقاله: ۹۷۰۲۰۰۰۲۲

فال آینه

داستان خواندنی,کتاب داستان,کتاب

فال که می گرفت صدایش عوض می شد، درست عین صدای دری که بعد از دوبار باز شدن نرم می شود، با یک لهجه غریب، کلمات را زمزمه می کرد و بعد از گفتن هرجمله از بالای عینک به من نگاه می کرد انگار بخواهد بداند که درست گفته یا تاییدم را بگیرد.

مویش سفید، یکدست و کم پشت بود و پیراهن خانه اش لک چربی داشت، اما گردنبند مروارید قشنگی انداخته بود توی گردن بلند و چروک خورده اش و کفش های پاشنه بلند عتیقه اش وقت راه رفتن تق تق صدا می داد.

من حواسم نبود به فال گرفتنش، گوشی را گذاشته بودم جلویش و صدایش را ضبط می کردم، در عوض داشتم نگاه می کردم به آینه دور نقره ای قشنگی که پشت سرش روی دیوار بود، از این آینه های جیوه ای که شیشه اش لک و خط داشت، با قاب ملیله کاری ظریف، تکیه داده به دیوار، درست عین پیرزنی که سال ها ناظر برماجراها باشد.

بعد شنیدم گفت به آینه نگاه نکن دختر، گفتم چرا، گفت دارم برایت فال می گیرم شگون ندارد، گفتم چی شگون ندارد، که دوباره فقط گفت توی آینه نگاه نکن.

این را که گفت تازه نگاهم چرخید دور خانه اش، دیدم روی همه آینه ها را پوشانده، پارچه های نازک و گلدارافتاده بودند روی آینه های ریز و درشت قدیمی که این طرف و آن طرف خانه بود، فقط این یکی بود که رویش باز بود، انگار چیزی تویش باشد که وقت فال گرفتن به دردش بخورد.

گفتم چی توی این آینه هست، گفت هیچی دختر، فالت را می خواستی گرفتم، بعد فنجان قهوه نعلبکی ام را برداشت و برد، کفشش روی سنگفرش قدیمی خانه تق تق صدا می داد، آب باران تق تق از ناودان قدیمی روی زمین می چکید و افتادن نعلبکی ها هم توی سینک، تق تق خواب آشپزخانه را می پراند.

بلند شدم از جایم و چند قدم رفتم و توی آینه عتیقه اش به خودم نگاه کردم، نور افتاده بود توی آینه، خم شدم و باز نگاه کردم، دختری که می شناختم آن جا نبود، زنی بود که خط و زخم جیوه های ریخته آینه، روی صورتش نقش انداخته بود، غمگین تر از من بود و مویش یک جوری برق می زد انگار خطی از سفیدی داشته باشد، دست بردم و موی نقره ای را توی آینه لمس کردم، خودم بودم، خود سال های بعدم، انگار کسی به من گفت این جوری می شوی، دلت می شکند و زیر چشمت چند تا خط می افتد اما بازهم می خندی، این را که شنیدم باز خندیدم، خنده ای که همه این سال ها عین نقش روی صورتم ماند، خیلی بعد از آن که از خانه آن زن بیرون آمدم و باران جوری روی سرم بارید که هرچی دیده بودم فراموش کردم.

گفتم نگاه نکن، زن این را گفته بود، آن وقت من برگشته بودم و دیده بودمش، ایستاده بود توی درگاه با پارچه حریری توی دست، اخم داشت، می خواست بروم، گفت خداحافظ و تند تند آمد سمت آینه ورویش را پوشاند، گرچه خبر نداشت که آینه با من حرف زده بود، از چیزی گفته بود که هیچ زن فالگیری نمی دانست، هیچ کس نمی دانست، آینه چیزی توی دلش داشت که از زمان جلوتر بود، این را دیده ام که می گویم.

khorasannews.com
  • 222
  • 91
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۱۲
غیر قابل انتشار: ۱۳
جدیدترین
قدیمی ترین
منهم مشکل دارم
عالی
خوب
مشاهده کامنت های بیشتر
علی عسکری بیوگرافی علی عسکری سیاستمدار ایرانی

تاریخ تولد: ۱۳۳۷

محل تولد: دهق، اصفهان

حرفه: سیاستمدار، نظامی، مدیر ارشد اجرایی، مدیر عامل شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس

آغاز فعالیت: ۱۳۶۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی مهندسی برق - الکترونیک، کارشناسی ارشد مدیریت، دکتری مهندسی صنایع - سیستم و بهره‌وری

ادامه
ندا قاسمی بیوگرافی ندا قاسمی؛ بازیگر تازه کار و خوش چهره تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی ندا قاسمی

نام کامل: ندا قاسمی

تاریخ تولد: ۳۰ خرداد ۱۳۶۰

محل تولد: کرمانشاه

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر، مجری و صداپیشه

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

تحصیلات: دکترای شیمی آلی

ادامه
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
زندگینامه امامزاده داوود زندگینامه امامزاده داوود در تهران

عنوان شده است که ایشان همراه با برخی از بستگان خود در همراه با امام رضا به ایران می آیند اما در منطقه شمال غربی تهران به شهادت رسیدند. مرقد ایشان در زمان صفویه ساخته شد و سپس در زمان فتحعلی شاه گسترش پیدا کرد. 

دلیل مرگ این امامزاده را به صورت دقیق نمی دانند اما براساس روایات بومیان آن منطقه مشخص می شود که وی همزمان با بستگان خود به همراه امام رضا به ایران می آیند که همزمان با امام ایشان نیز به شهادت رسیدند و سال شهادت را نیز به سال ۴۸۰ هجری قمری نسبت داده اند، البته باز هم باید اشاره کرد که این تاریخ دقیق نیست و تنها براساس شواهد محاسبه شده است. 

براساس آنچه مردم محلی می گویند، امامزاده داوود در آبادی کیگا که در نزدیکی روستای کن قرار دارد، شهید شده، همجنین برخی می گویند وی با همدستی فردی به اسم نجیم گبر و یکی از درویش های روستا به شهادت رسیده است. ز منظر دیگر قاتل این حضرت شخصی به نام محمود فرح‌زادی می باشد.

ادامه
کاظم نوربخش بیوگرافی کاظم نوربخش بازیگر کمدین ایرانی

تاریخ تولد: ۱ مهر ۱۳۵۵

محل تولد: بیجار، کردستان، ایران

حرفه: بازیگر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۰ تاکنون

تحصیلات: دیپلم انسانی

ادامه
جیمی ولز بیوگرافی جیمی ولز نابغه پشت ویکی پدیا

تاریخ تولد: ۷ اوت ۱۹۶۶

محل تولد: هانتسویل، آلاباما، ایالات متحده آمریکا

ملیت: آمریکایی، بریتانیایی

حرفه: موسس بنیاد ویکی مدیا

ثروت: ۱/۵ میلیون دلار

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه

انواع ضرب المثل درباره امانت داری ضرب المثل ها ابزار ارزشمندی برای انتقال مفاهیم مهم اجتماعی و اخلاقی به نسل های بعدی هستند. انواع ضرب المثل درباره امانت داری نیز از این قاعده مستثنی نیستند و طی قرن ها، اهمیت حفظ امانت و درستی در روابط انسانی را به ما گوشزد کرده اند.

...[ادامه]
ویژه سرپوش