جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳
کد مقاله: ۹۷۰۳۰۰۱۹۸

زمان

زمان تلخ,زمان مطالعه,داستان کوتاه

خیال می کردم از آخرین بار که دیدمش صد سال گذشته، ایستاده بودم کنار خیابان و سرانگشتی حساب می کردم، چند روز، چند هفته، شاید چندماه بود اما چرا نمی توانستم به یاد بیاورم، چرا حساب نکرده بودم، شاید چون در این چند ماه دیوانه وار با زندگی جنگیده بودم.

شاید چون چقدر ترس ها و هول ها و خستگی هایی روی دوشم بود که خبرنداشت یا حرف هایی توی گلویم مانده بود که به او نگفته بودم آن طور که عادتم بود و خیال می کردم هرگز تغییر نمی کند.

بعد اما فاصله آمده بود و مثل دیواری بین ما نشسته بود، کسی که خیال می کردم دوستم دارد، بی هیچ حرفی این فاصله را پذیرفته بود و قدم زنان از کنار دیواری که من برای حفاظت خودم از جراحت دوباره، دور خودم کشیده بودم گذشته بود، نه نقبی زده بود و نه دنبال دری گشته بود و نه آن طور که عادتم بود قشنگ قشنگ صدایم کرده بود به اسم که دوباره دیوارم را بشکنم و بگذرم از خط فاصله ها و بگذارم عشق ما را رستگار کند.

اما عشق رستگاری نبود، صدای فاصله ها و تفاوت ها بود، صدای راه های باریک و ترسناکی بود که آدم ها باید به خاطر هم گذر می کردند وعجیب طعم تلاش و زحمت و بردباری می داد، شربتی تلخ که لابد به مذاق هرکسی خوش نمی آمد.

پس دیوار من دیوارچین شده بود و کسی که دوستش داشتم و خیال می کردم دوستم دارد قدم زنان برای همیشه رفته بود ،تو بگو گریخته بود و بعد از ماه ها سرپیچ کوچه ای دور، وقتی برای خودش به سمت دیگری از شهر می رفت، دیده بودمش که زنده است و بی من چه خوب نفس می کشد.

ایستاده بودم و نگاهش کرده بودم، قلبم سوخته بود، جای بزرگی که برای همیشه از آن خودش بود توی تنم، توی ذهنم آتش گرفته بود و من از درد نابه هنگام و غریبش خم شده بودم و به کفش هایم نگاه کرده بودم.

آن وقت یادم آمده بود که این کفش ها چقدر جدیدند که من این چند وقت برای رسیدن به کوه های بلندی که جهان گذاشته بود جلوی پایم، از روی چه بلندی هایی پریده ام و پاهای کوچکم چطور پینه بسته و چطورهفت کفش آهنی و هفت عصای آهنی را پاره کرده تا به این جا رسیده ام.

کفش های من همان کفش های قبلی نبود، من هم دیگر خودقبلی نبودم، هیچ چیز مثل چندماه پیش نبود و کسی که خیال می کردم دوستم دارد، چقدر دور بود از من، انگار که فاصله بین ما صد سال طول کشیده بود، من زخم خورده بودم، درحال تلاش برای کار و زندگی و تسلی دردهای عزیزانم پینه های تازه پیدا کرده بودم و مرد هیچ کدام از این ها را نمی دانست و حتی درک نکرده بود.

مثل همیشه، راحت روی صندلی نشسته بود و جلویش را نگاه می کرد، نه توفانی در دلش وزیده بود، آن طور که برای من می وزید و از زمین بلندم می کرد، نه برای دیدن پرنده ای سفید به سمت پستی ها و بلندی های سیاه دویده بود آن طور که من دویده بودم و نه دردی سینه اش را خراش داده بود آن طور که سینه من زخمی و پر خراش بود.

ایستادم و نگاهش کردم، چطور دوستش داشتم، کی بود اصلا، من کی بودم، چطور گذشت زمان از من چیزی ساخته بود که نبودم، چطور حساس تر و پرتلاش تر و زخمی تر و مسن تر بودم ووقتی توی آینه نگاه می کردم خیال می کردم حتی کمی قشنگ ترم.

ایستادم و خودم را در شیشه مغازه ای نگاه کردم، خود کوچک و کتک خورده ام را بعد مثل مبارزی جسوروسرد وصبور، آستینم را بالا زدم و زخم هایم را به خودم نشان دادم، من بزرگ شده بودم، سواری براسب دیوانه زندگی را همین چند هفته گذشته دوباره یاد گرفته بودم و فهمیده بودم دیگر هرگز تن به شنا در آب های راکد برای رسیدن به آدم های همیشه منتظر نمی دهم.

خوب یا بد بودن من مهم نبود، شاید بد شده بودم، خیلی خیلی تند تر و عصبانی تر و خیلی خیلی قوی تر، اما دیگرمنتظر نبودم، به گوشی تلفن نگاه نمی کردم و بی هوا به امید شنیدن صدای خودم توی خیابانی غریبه روی شانه نمی چرخیدم.

زمان تلخ و صبور به من ثابت کرده بود که همه چیز رفتنی است که جهان هرلحظه درحال تغییر است و آن که با سرسختی جلو می رود، هرچیز خوب و عزیز و سنگینی را که نمی تواند پا به پای خودش ببرد، پشت سرخواهد گذاشت، با کمی دلتنگی و حسرت و آن جای خالی همیشگی در قلب.

 شرمین نادری

khorasannews.com
  • 15
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

حکایت های اسرار التوحید اسرار التوحید یکی از آثار برجسته ادبیات فارسی است که سرشار از پند و موعضه و داستان های زیبا است. این کتاب به نیمه ی دوم قرن ششم هجری  مربوط می باشد و از لحاظ نثر فارسی و عرفانی بسیار حائز اهمیت است. در این مطلب از سرپوش تعدادی از حکایت های اسرار التوحید آورده شده است.

...[ادامه]
ویژه سرپوش