دوشنبه ۰۱ مرداد ۱۴۰۳
۰۸:۲۱ - ۰۶ اسفند ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۲۰۱۳۷۴
فرهنگ و حماسه

باز هم گل پرپر شده آوردند

شهید,اخبار مذهبی,خبرهای مذهبی,فرهنگ و حماسه

۳۱ بهار و تابستان و پاییز و زمستان را بی‌تو سر کردم. سال‌های تنهایی و داغی جان فرسا را یک تنه به دوش کشیدم. داغ کمرشکن و جگرسوزی که قلب هر مادری را تا ابد سیاه پوش می‎‌کند.

 

یاد دارم روزی را که پس از روزها جنجال بر سر اعزام علیرضا به جبهه با شوقی وصف نشدنی روبروی آینه ایستاده و سربند را بر سرش می‌بست و من با چشم‌های اشکباری که لحظه‌ای آرام نمی‌شد تکیه بر در داده و قامت رشید فرزندم را نگاه می‌کردم. گویی می‌دانستم که دیگر سرنوشت مجال دیدنش را نمی‌دهد و من به اندازه سال‌های دلتنگی نگاهش می‌کردم تا سیر شوم.

 

دوست نداشتم حال خوش پسرم را خراب کنم

اینها بخشی از گفته‌های زهرا کرمی مادر شهید علیرضا رجایی است. وی در گفت‌وگو با ایسنا می‌گوید: روزی که علیرضا خود را برای رفتن آماده می‌کرد حالی عجیب داشتم و بی‌قرار بودم اما او خوشحال بود و لحظه‌ای لبخند از لبانش محو نمی‌شد. دوست نداشتم حال خوش پسرم را خراب کنم. اشک‌هایم را با گوشه چادر پاک می‌کردم تا بی‌قراری مرا نبیند ولی هنگام عبور کردن از زیر قرآن تمام غم‌های دنیا در دلم ریخته شد. حتی مجال نفس کشیدن را به من نمی‌داد به طوری که با صدای بلند شروع به گریه کردم و طبق معمول علیرضا رسم دلداری را به جای آورد: برای بدرقه همراهش تا پای اتوبوس‌ها رفتم و هر قدمی که برمی‌داشتم دنیا بر سرم آوار می‌شد اما او همراه با صدای نوحه‌ای که در خیابان‌ها طنین‌انداز شده بود همخوانی می‌کرد، گویی که در این دنیا سیر نمی‌کند.

 

هنگامی که به اتوبوس‌ها رسیدیم با انبوهی از بسیجیان و پسران هم سن و سال‌های علیرضا مواجه شدم که هر کدام مشغول خداحافظی و دلداری به دلدارهای‌شان بودند. زمان رفتن، علیرضا دستانم را در دستانش گرفت و گوشه چادرم را بوسید و از من خواست که بعد از رفتنش به حضرت زینب (س) توسل کنم و نامش را همیشه بر زبان داشته باشم و من معنای این جمله‌اش را پس از شهادتش فهمیدم. ناخودآگاه نام حضرت زینب (س) را از اعماق وجودم صدا می‌زدم.

 

روزهایی که در جبهه حضور داشت چشمانم به در بود تا نامه و یا خبری از علیرضا برایم بیاورند و تمام دلخوشی من انتظار بود و خیال بازگشت او.

 

باز هم گل پرپر شده آوردند

چند روزی بود که مردم حرف از عملیات سخت و سنگینی به نام کربلای ۵ می‌زدند که بسیاری از جوانان در این عملیات به شهادت رسیده و من در خیابان و کوچه‌ها شاهد بازگشت شهدا و تابوت آنها بر روی دوش مردم بودم و هر لحظه برای مسافرم دعا می‌کردم. روزی در کنار رودخانه در حال شستن لباس بودم و مثل همیشه خاطرم در جبهه و نزد علیرضا بود که صدای اذان و طبل مرا از فکر پسر رشیدم بیرون آورد و قلبم را به تپش درآورد. با خود گفتم خدایا باز هم گل پرپر شده آوردند.

 

آن زمان وقتی خبر شهادت کسی را می‌آوردند در هر لحظه از روز و شب اذان می‌گفتند و طبل می‌کوبیدند. هنگام شنیدن اذان لباس‌ها را در رودخانه رها کردم و با تمام توان به سمت آبادی دویدم. بی‌قراری آن روزم عجیب بود؛ پاهایم کم رمق بود اما دوان دوان خود را به آبادی رساندم و صدای گریه و شیون رساتر شد. هر چه به میدان آبادی نزدیک‌تر می‌شدم شیون‌های مبهمی به گوشم می‌رسید که نام علیرضا را بر زبان می‌آوردند. وقتی نامش را شنیدم بند دلم پاره شد اما به خود نهیب می‌زدم که اشتباه می‌شنوم و هنور چیزی مشخص نیست اما هر چه نزدیک‌تر می‌شدم نفس کشیدن برایم سخت‌تر می‌شد.

 

از دور دخترانم را دیدم که خاک بر سر می‌ریزند و شیون می‌کنند و انبوهی از مردم با لباس یکدست سیاه سینه می‌زنند و عزاداری می‌کنند و عده‌ای از زنان هم با سینی‌هایی که با ساتن سیاه تزئین شده و بر روی آن پر از گل است، «کِل» زنان به سمت خانه می‌روند. با دیدن آن صحنه و شنیدن نام علیرضا، متوجه شدم که پسرم دیگر هیچوقت بازنمی‌گردد و قرار است چشمانم تا آخر عمر به در خشک شود و آنجا بود که برای اولین بار نام حضرت زینب (س) را بر زبان آوردم، نامی که سالیان سال، آبی گوارا است بر جگر سوخته‌ام.

 

پدر این شهید بزرگوار که روحانی برجسته و صاحب مسلکی بود ۶ ماه پس از شهادت پسرش دار فانی را وداع گفت و در وصیت نامه خود خواسته بود او را به مدت ۳ سال در کنار پسرش دفن کرده و پس از این مدت مزارش را به شهر قم ببرند که پس از نبش قبر، با جسم و کالبد سالم پدر این شهید مواجه شدند.

 

علیرضا رجایی در سال ۱۳۵۰ در یکی از روستاهای شهرستان بهار متولد شد و در حالی که فقط ۱۶ سال سن داشت به جبهه جنگ حق علیه باطل رفت و سرانجام در ۲۶/‏۰۵/‏۱۳۶۶‬ در منطقه عملیاتی کربلای ۵ (شلمچه) بر اثر اصابت گلوله «آر پی جی» به گلویش، به شهات رسید.

 

isna.ir
  • 9
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش