جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
کد مقاله: ۹۶۰۶۰۰۰۲۷

دروغ های بزرگ جنگ ١٩٣٩

رسول اژئیان(استاد دانشگاه) درباره قتل‌عام‌ها، آوارگی‌های ‌میلیون‌ها انسان، نسل کشی، پاک‌سازی قومی، دینی و نژادی، به‌ویژه  در رژیم منحط نازی‌های آلمان و جنایت‌های وحشتناک مرتبط با اشغال کشور‌های دیگر در جنگ جهانی دوم، مقاله‌ها و کتاب‌های مستند و غیرمستند زیادی نوشته شده‌اند؛ اما کمتر درباره برنامه‌ریزی دقیق نازی‌ها برای بهانه‌تراشی و مهیاسازی افکار عمومی دنیا در راستای پذیرش محق‌بودن آلمانی‌ها به حمله بدون اعلام رسمی جنگ ضد لهستان و اخطار قبلی، گزارش شده است.

 

«رالف تسرباک» از روزنامه «دی‌تسایت» در سالروز حمله نیروهای رایش سوم به لهستان و آغاز بی‌رحمانه‌ترین جنگ در ٣١ آگوست ١٩٣٩ که بر حسب تصمیم قاطع آدولف هیتلر از قبل برای شروع جنگ دقیقا برنامه‌ریزی‌ شده بود، برخی نکات به اختصار بیان می‌کند که به نظر نگارنده شایان توجه است. نوشتن نام بیشتر بازیگران و سناریونویسان این نمایش تقبلی وحشتناک، مانند هاندریش، هیتلر و گشتاپو مولر از سوی مترجم، به خاطر این است که این افراد به‌عنوان مجسمه و مظهر خشونت‌بارترین جنایت‌های تاریخ علیه بشریت بوده‌اند. 

 

با وجود اینکه رژیم آدولف هیتلر قرارداد عدم تجاوز و حل مسالمت‌آمیز مشکلات مرزی با لهستان را امضا کرده بود؛ اما ظاهرا در قسمت محرمانه ضمیمه معاهده عدم تجاوز بین رایش سوم و اتحاد جماهیر شوروی (معروف به معاهده هیتلر- استالین)، این دو دیکتاتور، لهستان را بین خود تقسیم کرده بودند. با توجه به اینکه هیتلر بعدها با لغو این معاهده، به اتحاد جماهیر شوروی حمله کرد، می‌توان تصور کرد او در این مرحله می‌خواسته با خاطرجمعی موقتی از جبهه شرق (جبهه روسیه)، نیروهای خود را در جبهه غرب (انگلیس و فرانسه) متمرکز کند.

 

البته دروغ‌ها و بلوف‌های جنگی برای آماده‌سازی افکار عمومی، مختص به هیتلر نبوده و دولت‌های متجاوز در بسیاری از موارد برای خلق بهانه از آن استفاده کرده‌اند. بمباران ویتنام شمالی از سوی آمریکا، با حمله دروغین ویتگوگ‌ها به کشتی جنگی آمریکا‌ شروع و حمله آمریکا به عراق هم با دروغ وجود تسلیحات اتمی در عراق انجام شد.

 

آمریکایی‌ها برای تحریک دولت و مردم ایران، با حمله موشکی به هواپیمای غیرنظامی مسافربری، در سایه تصور مقابله‌به‌مثل احتمالی ایرانی‌ها، می‌خواستند مقدمه‌چینی لازم را برای برنامه حمله همه‌جانبه خود به ایران و ویرانی تمام زیرساخت ایران به بهانه حمله به کشتی آمریکایی‌ها، اجرا کنند.

 

اگر درایت امام راحل و آیت‌الله رفسنجانی مانع رویارویی مستقیم ایران با آمریکا نشده بود و آمریکایی‌ها در پی خلق بهانه دروغین با موشک‌های از پیش قفل‌شده بر روی تأسیسات حساس، کشور ما را بیرحمانه بمباران کرده بودند؛ نه کسی از دسیسه آمریکایی‌های آغازگر جنگ مطلع می‌شد و نه آنها حاضر به پذیرش مسئولیت جنایت آشکار خود بودند و نه به اشتباه خود اقرار کرده و حاضر به پرداخت غرامت می‌شدند. در اینجا به سخنان آدولف هیتلر اشاره می‌شود که می‌گفت: «کسی بعدها از طرف پیروز نخواهد پرسید آیا او حقیقت را گفته است».

 

اصولا دیکتاتورها برای همراه‌کردن افکار عمومی به صحنه‌های توجیه‌کننده عملیات خود احتیاج دارند و هرجا که بهانه لازم وجود نداشته باشد، سناریوی صحنه‌های تقلبی مناسب را می‌نویسند و آن را با بازیگران همسوی خود، به نمایش می‌گذارند. بهانه شروع جنگ جهانی اول را چند دانشجوی افراطی صرب در محیط ملتهب اروپا آفریدند؛ اما هیتلر که بهانه مناسبی برای شروع جنگ نیافت، بهانه آن را با مأموران اس‌اس در لباس نیروهای نظامی لهستانی‌های تقلبی و غیرنظامی تقلبی خلق کرد و بدون توجه به عواقبش، آن را بی‌رحمانه اجرا کرد.

 

این مقاله نشان می‌دهد برخی از دولت‌ها یا حتی مردم عادی، برای تحریک طرف مقابل به عکس‌العمل مطلوب خود، وقایع یا اخبار راست و دروغ را طوری منتشر می‌کنند که عکس‌العمل مدنظر عملیات نادرست خود را توجیه کنند. باید پذیرفت که شاخ‌و‌شانه‌کشیدن رهبر بی‌عقل کره‌شمالی در مقابل گاو بدون مخ اما شاخ‌دار امروز آمریکا (به‌اصطلاح مرحوم رفسنجانی) برای حفظ آن مملکت، شجاعت نیست؛ بلکه حماقتی شاخ‌دار است که بهانه لازم را در اختیار رئیس‌جمهور وقت آمریکا قرار خواهد داد.

 

رژیم نازی بهانه شروع جنگ را خود تراشید تا بتواند علیه لهستان وارد جنگ شده و جنگ جهانی دوم را شروع کند. سناریوی حمله به فرستنده «گلاویتست» (Gleiwitz) بزرگ‌ترین دروغ جنگی برنامه‌ریزی‌شده در تمام تاریخ بود.

 

چنانچه از شواهد پیداست، تقریبا یک ماه بعد از حمله به فرستنده رادیو، نیروهای آلمانی در پنجم اکتبر ١٩٣٩ وارد شهر ورشو شده‌اند. جنگ جهانی در نزدیکی شهر گلاویتست در ایالت اشلزین‌سُفلی و در ٤٥٠کیلومتری جنوب شرقی برلین شروع شد. در ساعت ٢٠ روز ٣١ آگوست ١٩٣٩، شش یا هفت نفر در تاریکی شب به سمت فرستنده رادیویی شهر که در نزدیکی مرز آلمان و لهستان قرار داشت، حرکت می‌کنند.

 

این مردان به تأسیسات آن فرستنده حمله کرده، بر نیروهای آنجا غلبه کرده و در میکروفون به لهستانی و آلمانی می‌گویند: «توجه! توجه! این قیام نیروهای لهستان است که فرستنده رادیو گلاویتست را تصرف کرده است.

 

لحظه آزادی نزدیک شده است». اما این گروه لهستانی نیستند؛ بلکه به نیروهای اس‌اس آلمان تعلق دارند.حمله برای این برنامه‌ریزی شده که وانمود کنند به آلمان از سوی لهستانی‌ها تهاجم شده است. در همان شب، در اشلزین‌سُفلی به اداره جنگل‌بانی نزدیکی شهر پیچن در شمال شرقی گلاویتست و در جنوب گمرک مرزی هوخ لیندن هم حمله می‌شود. هدف این عملیات، آماده‌سازی دنیا و آلمان برای پذیرش روانی جنگ ضد لهستان بود.

 

برای دامن‌زدن به خشم عمومی ضد کشور همسایه، نازی‌ها ماشین تبلیغاتی خود را به راه انداختند. در ساعت ٢٢:٣٠ آلمانی‌ها از گیرنده‌های خود از برخورد در مرز‌ها و همین‌طور از حمله به فرستنده گلاویتست مطلع می‌شوند. از صبح روز بعد تمام مطبوعات یک‌سو شده هماهنگ «از هجوم عنادآمیز و غیرقابل تصور» خبر می‌دهند.

 

رأس قله این تبلیغات سخنان آدولف هیتلر در پیش از ظهر یکم سپتامبر در پارلمان (رایش‌تاگ) است. هیتلر که مضطرب است یا خود را مضطرب نشان می‌دهد، از برخورد در مرز‌ها سخنی نمی‌گوید، اما از همان ابتدای شروع جنگ با لهستان را اعلام می‌کند. او از کلمه جنگ استفاده نمی‌کند و بیشتر روی جمله مشهورش تکیه می‌کند، که «از ساعت ٥:٤٥ به تجاوز پاسخ داده می‌شود»، اما او یک ساعت اشتباه کرده بود.

 

بیشتر آلمانی‌ها تبلیغات را روی اخبار شبکه سینما[i] مشاهده می‌کنند. با این سخنرانی هیتلر، اعتبار رهبران آلمانی نزد دول غربی برای همیشه از دست می‌رود. او برای بار دیگر نشان می‌دهد که قول‌ها و قراردادهای قبلی برای او اهمیتی نداشته و به آنها پایبند نیست. او به مرز با لهستان حمله می‌کند؛ هرچند که در چارچوب قرارداد ورسای برای رفع بحران قول داده بود که در اروپا دیگر هیچ‌گونه ادعای ارضی نخواهد داشت، اما با وجود آن پراگ را تصرف می‌کند و اعتماد قبلی انگلیس‌ها و فرانسوی‌ها برای همیشه از دست می‌رود.

 

آلمان حتی قبلا در سال ١٩٣٤ با لهستان قرارداد عدم تجاوز منعقد کرده بود که اختلافات فی‌مابین را صلح‌آمیز حل کنند، اما برای هیتلر این پیمان فقط نقش یک حالت تاکتیکی داشت. بنابراین در ١١ آگوست اعلام می‌کند که اگر «کوچک‌ترین برخوردی» صورت پذیرد، او «بدون اخطار قبلی لهستان را» نابود خواهد کرد.

 

مدت کوتاهی پیش از آن، رئیس اداره اطلاعاتش، رانهارد هاندریش، به یکی از اعضای سطح‌بالای گشتاپو خبر داده بود که «رهبر خواهان یک وضعیت جنگی است» و در ٢٢ آگوست هیتلر اعلام می‌کند که «بهانه تبلیغاتی برای شروع جنگ را بدون اعتنا به اینکه پذیرفته شود یا نه، فراهم خواهد کرد» و کسی بعدها از طرف پیروز نخواهد پرسید که آیا او حقیقت را گفته است. پس نازی‌ها حمله به لهستان را دقیقا برنامه‌ریزی می‌کردند.

 

هاندریش که دست راست رئیس اس‌اس، هانریش هیملر، بود، برنامه مشخصی را تدارک دیده بود. در اوایل آگوست او و هیملر هیتلر را در جریان نقشه خود قرار می‌دهند. بعد از این دو برنامه به موازات هم اتفاق می‌افتد.

 

درحالی‌که برنامه‌ریزی برای جنگ به پیش برده می‌شود، اما درعین‌حال برنامه دروغ بزرگ برای بهانه‌تراشی جنگ تدارک دیده می‌شود. فرانسه به‌عنوان سفیر صلح هیتلر عمل می‌کند؛ به این صورت که دائما پیشنهاد‌های جذابی به لهستان و بریتانیا می‌دهد.

 

در این بین اداره امنیت (SD) به دنبال مردانی از گروه اس‌اس در ایالت اشلزین سُفلی می‌گردد که به زبان لهستانی هم مسلط باشند و آنها را به مرکز آموزش اداره امنیت در برنا - آ در نزدیکی برلین که مجموعه‌ای است پنهان از دیده‌ها در گوشه‌ای از جنگل می‌فرستند. در آنجا این نیروها ضمن تمرین نبرد شبانه به تکمیل زبان لهستانی خود می‌پردازند.

 

برای تأمین یونیفرم لهستانی به رئیس بخش امنیت خارجی، «هاینس جوست» و رئیس ضداطلاعات «ویلهلم کاناریس»، مأموریت داده می‌شود و در همین زمان مسئول هر قسمت از عملیات هم مشخص می‌شود.

 

مسئولیت حمله به گلاویتست (به فرستنده گلاویتست) برعهده «نوآجوک» که یک نازی دوآتشه است، گذاشته می‌شود؛ کسی که از سال ١٩٣١ به حزب نازی و گروه اس‌اس پیوسته بود. نوآجوک و مردانش در دو هتل در نزدیکی گلاویتست سکونت یافته و منتظر دستور عملیات می‌مانند.

 

در ٢٢ آگوست، دو روز قبل از شروع جنگ، هیتلر سران ارتش را در جریان واقعه می‌گذارد. او در مقر خود در زالتز برگ سُفلی ٥٠ افسر و ژنرال را در سالنی بزرگ جمع و نزدیک ظهر شروع به سخنرانی می‌کند. حاضران اجازه نداشتند یادداشتی از سخنان او بردارند، با وجود این چند نفر، از جمله «کناریس» تخطی می‌کنند؛ خبری که آنها می‌شنوند کاملا واضح است.

 

هیتلر جنگ با لهستان را می‌خواهد و در این بین عنوان می‌کند که «کسی نمی‌داند تا چه وقت زنده‌ام. به این خاطر برخورد هم‌اکنون باید اتفاق بیفتد». او جسارت و اعتمادبه‌نفس را به حاضران به این صورت تلقین می‌کند، «دشمنان ما کرم‌های کوچکی هستند». خیلی‌ها در سالن با نگرانی سکوت کرده بودند و هیچ‌کس اعتراض نکرد.

 

سه روز بعد از آن در ٢٥ آگوست، هیتلر فرمان حمله به لهستان برای صبح روز بعد را می‌دهد. در آخرین لحظات هیتلر، احتمالا به‌خاطر عدم آمادگی جنگی متحد ایتالیایی‌اش، موسولینی، عقب‌نشینی می‌کند. از طرفی دیگر مشخص می‌شود که انگلیسی‌ها در کنار لهستان خواهند ماند. در روز ٢٥ آگوست هیتلر سعی می‌کند انگلیسی‌ها را در صورت هجوم به آلمان به طرف شرق، به بی‌طرفی ترغیب کند، اما انگلیسی‌ها مخالفت می‌کنند.

 

گوبل می‌نویسد: «رهبر به فکر فرو رفته است؟ چون یک عقب‌نشینی سریع تقریبا با شکست برابر تصور می‌شود.نقشه گلاویتست باید مجددا بررسی و کاملا از نو برنامه‌ریزی شود. مانفرد نوآجوک به «اوپلن» در مرکز اشلزین سُفلی فرا خوانده می‌شود و در آنجا با «هاینریش مولر» رئیس گشتاپو ملاقات می‌کند.

 

مولر او را مأمور خشن‌ترین کار‌ها می‌کند؛ او باید «کنزروها» را برای این عملیات آماده کند. مفهوم این جمله لاشه کشته‌هایی است (کنزروها) که نازی‌ها می‌خواهند آنها را در محل عملیات پخش کنند، تا حمله از جانب «لهستانی‌ها» را باورپذیر جلوه دهند.

 

 «گشتاپور مولر» - نامی که مردم به رئیس گشتاپو داده بودند- به نوآجوک می‌گوید که خلاف برنامه قبلی لازم است یک کشته هم در گلاویتست با یونیفرم (نظامی) لهستانی پیدا بشود. و نوآجوک به هاینریش مولر متذکر می‌شود که خلاف حمله‌های دیگر، عملیات گلاویتست باید به گردن لهستانی‌های غیرنظامی انداخته شود؛ و مولر جواب می‌دهد، خوب باشد، در لباس غیرنظامی به شما تحویل داده می‌شود».

 

در این مذاکره نوآجوک مطلع می‌شود که او باید عملیات را در ساعت ٢٠ روز ٣١ آگوست آغاز کند؛ لحظه‌ای بعد لاشه کشته هم (کنزرا) برای او آورده می‌شود. نقش این جنازه قربانی را برحسب تصمیم مولر باید «فرانس هونیوک» متولد ١٨٩٨ عهده‌دار شود که نماینده ماشین‌های کشاورزی است و در «هوهن لیبن» زندگی می‌کند.

 

هونیوک اگرچه در قسمت آلمانی منطقه زندگی می‌کرده، تعلق‌خاطر خود به لهستانی‌ها را بارها نشان داده بود و در جنگ‌های ١٩٢١ اشلزین سُفلی در نبرد جانب لهستان را گرفته بوده است. هونیوک در ٣٠ آگوست بازداشت شده و بلافاصله به قتل می‌رسد و به این وسیله او اولین کشته جنگ جهانی دوم می‌شود.

 

درحالی‌که نوآجوک و مردانش در هتل جمع شده و منتظر دستور عملیات می‌مانند، نمایندگان سیاسی کشور‌های اروپایی با عجله در پایتخت مشغول فعالیت ارسال تلگراف‌ها و تبادل نظر هستند. آیا می‌توان از جنگ اجتناب کرد؟ نه، چون هیتلر جنگ را به هر قیمتی می‌خواهد. اگرچه آنان باز هم سعی می‌کنند، دول غربی را از مداخله باز دارند. «ژنرال گورینگ» وزیر نیروی هوایی خطر حمله‌های عجولانه را تذکر می‌دهد اما هیتلر تحت‌تأثیر قرار نگرفته و پاسخ می‌دهد که «من در تمام زندگی قمار کرده‌ام».

 

در حدود ساعت ١٣ روز ٣١ آگوست، تمام مراکز عملیاتی ارتش (ور ماخت) مطلع می‌شوند که صبح فردای آن روز جنگ آغاز می‌شود. هیتلر به وزیر خارجه‌اش «یواخیم فون ریبن تروپ» می‌گوید «موضوع شروع شده است» و پاسخ می‌شنود «به امید موفقیت».

 

اکنون زمان عملیات برای نوآجوک فرا رسیده است که با گروه خود بهانه جنگ را فراهم کند. هاندریش رمز عملیات را تلفنی چنین می‌گوید، «مادربزرگ مُرد». نوآجوک مردان خود را جمع کرده و آنها را از جزئیات مأموریت مطلع می‌کند. در این زمان هم تعداد زیادی از افسران بلندپایه منتظر مأموریت جنگ شبانه خود در هتل گلاویتست جمع شده‌اند. نوآجوک و مردان اس‌اس در ابتدای شب از مقر خود با دو خودرو به سمت فرستنده حرکت می‌کنند.

 

درحالی‌که دو نفر از آنها در جلوی ساختمان فرستنده کشیک می‌دهند، تا جنازه هونیوک (کنزرو) را تحویل بگیرند، بقیه با مسلسل‌ها از در کناری به داخل حمله می‌کنند. در داخل اتاق فرستنده مأمور تلگراف «ها نأروت»و یک پلیس، مسئول موتورخانه و سرایدار حاضر هستند.

 

سرایدار می‌پرسد: «آقایان چه فرمایشی دارند». حمله‌کننده‌ها با اسلحه او را تهدید می‌کنند؛ «دست‌ها بالا».مردان اس‌اس دست و پای آنها را می‌بندند و آنها را در زیرزمین زندانی می‌کنند اما موقعی که مهاجمان اس‌اس می‌خواهند مأموریت خود را انجام دهند، متوجه می‌شوند که فرستنده گاویتست برنامه مستقلی نداشته و فقط برنامه‌های فرستنده شهر برستلاو را پخش می‌کند. در حقیقت نوآجوک و مردان گروهش مأموریت داشتند برنامه جاری فرستنده را قطع کرده و اطلاعات غلط خود را در بهترین زمان پخش، منتشر کنند.

 

اما چگونه این کار را باید انجام دهند؟ از نانوت مسئول تلگراف‌ها، سؤال می‌شود و او می‌گوید یک میکروفون اضطراری هست که در موقع بدی آب‌وهوا از آن استفاده می‌شود؛ پس آنها پیغام‌های قیام دروغین خود را به زبان لهستانی و آلمانی بدین وسیله می‌فرستند. لهستانی‌های تقلبی قبل از ترک فرستنده نعره‌کشان به اطرافشان شلیک می‌کنند. موقع خروج از ساختمان نوآجوک جنازه خون‌آلود فرانک هونیوک را مشاهده می‌کند.

 

قبل از اینکه پلیس برای بررسی واقعه وارد عمل بشود، یک مأمور امنیتی گروگان‌ها را آزاد می‌کند. نوآجوک متهم به دروغگویی می‌شود؛ درست زمانی که گزارش موفقیت‌آمیزبودن عملیات را به هاندریش می‌دهد، چون پیام تبلیغاتی پخش‌شده از طریق میکروفون فقط در محدوده کوچکی از اطراف فرستنده قابل دریافت بوده است و هاندریش که در برلین جلوی رادیو خود مضطرب روی موج گاویتست منتظر پیام تقلبی بود، فقط برنامه معمولی فرستنده برستلاو را بدون قطع برنامه می‌شنود.

 

به‌عبارتی دیگر تقریبا هیچ آلمانی از رادیو خبر این حمله را نشنیده بود. این اشکال در گلاویتست، متوجه برنامه‌ریزی اشتباه خود هاندریش بوده است. با وجود این، برنامه در ساعت‌های دیروقت شب ادامه پیدا می‌کند.

 

حمله به پست‌های مرزی در هوخ لیندن، در برخی امور گسترده‌تر از اشغال فرستنده بود. برای هجوم به اداره گمرک حدود ٦٠ مأمور اس‌اس در لباس نظامی لهستانی حضور داشتند. در ساعت چهار صبح روز یکم سپتامبر، حمله شروع می‌شود. علاوه بر این تیراندازی و شعار‌ها و فحاشی‌هایی به زبان لهستانی، ساختمان اداره گمرک و تجهیزات آن تخریب می‌شود.

 

مردان اس‌اس موقعی که از ساختمان اداره گمرک خارج می‌شوند، پایشان به جنازه کشته‌هایی برخورد می‌کند که در این بین در آنجا (جلوی ساختمان گمرک) پخش شده‌اند؛ اینها جنازه زندانیان اردوگاه‌های کار اجباری بودند که لحظاتی قبل به قتل رسیده بودند. فردای آن روز باید تعدادی از کماندوها شش جنازه را دفن می‌کردند تا آثار آنها را از بین ببرند.

 

در هجوم به اداره جنگلبانی در پیچن مردان اس‌اس کمترین شرکت را دارند و حمله بدون کشته انجام می‌شود.بعد از سناریو گلاویتست بایستی جلوی کار نیروهای اداره آگاهی بی‌خبرازهمه‌چیز گرفته می‌شد.

 

بنابراين به سرپرستی پلیس شهر گفته می‌شود این موضوع خارج از مسئولیت و اختیارات آنهاست. یک مأمور منضبط را که از جنازه هونیاک عکس گرفته، مجبور می‌کنند مدارک خود را تحویل دهد. درحالی‌که مطبوعات یک‌سوشده نازی‌ها مشغول گزارش «عملیات احمقانه لهستانی‌ها» هستند، ارتش آلمان حمله خود را بدون اخطار قبلی و اعلام رسمی جنگ شروع می‌کند.

 

١,٥ میلیون سرباز آلمانی در مقابل ١.١ میلیون مدافع لهستانی قرار می‌گیرند. در ساعت ٤:٤٥ دقیقه کشتی «اشلسویگ–هول اشتاین» به یک واحد لهستانی در شبه‌جزیره «وستر پلاته» در نزدیکی «دانسینک» حمله می‌کند. درهمین‌زمان، بمب‌افکن‌های استوکا شهر کوچک لهستانی «ویلون» را بمباران می‌کنند.

 

گروه‌های تبلیغاتی نیز تمام عملیات را دنبال می‌کردند؛ به‌خصوص که عکسی سربازان خوشحال آلمانی را در حال تخریب عوارضی‌های مرزی لهستانی‌ها نشان می‌دهد؛ دنیا از این واقعه باخبر می‌شود. این عمل نمادین را در چندین عکس ضبط کرده‌اند.

 

هیچ بلوف جنگی مانند سناریوی برنامه‌ریزی شده برنامه تئاتر گلاویتست تابه‌حال بدین صورت اتفاق نیفتاده است.این فقط یک علمیات خدشه و تقلب اطلاعاتی نبود، بلکه یک عملیات جنگ و کشتار بود. بااین‌حال، هجوم به گلاویتست، هوخ‌لیندن و پیچن به‌زودی فراموش شد. آنچه توجه مردم را در آن زمان جلب می‌کرد، جریان جنگ بود که در پایان ٦٠‌ میلیون انسان کشته شدند؛ از نسل‌کشی و قتل‌عام ملت‌ها، جنایت‌های دسته‌جمعی و عوارض بعدی آن سخنی گفته نمی‌شد.

 

مردم بعد از پایان جنگ دوباره به یاد این عملیات افتادند که بسیاری از ابعاد آن در تاریکی باقی مانده و تا‌به‌امروز کسی آن را آشکار نکرده است. در سال ١٩٦٠ فیلم‌ساز آلمان شرقی «گرهارد کلاین» در فیلمی با عکس‌هايی ضعیف ماجرای گلاویتست را از برنامه‌ریزی تا عملیات به‌تصویر کشیده است. او در بسیاری موارد جریان واقعه را به‌دلیل اطلاعات ناقص آن زمان یا به‌خاطر صحنه‌های دراماتیک فیلم، تاحدودی اشتباه نشان می‌دهد.

 

بااین‌حال، این فیلم سیاه‌وسفید از نظر هنری تابه‌امروز قابل دیدن و برای آشنايی با وقایع، بدون توضیحات هم کافی است. بلافاصله مسئولان حزب کمونیستی آلمان‌شرقی سابق او را به «زیبانشان‌دادن» فاشیسم متهم کردند. تحقیقات «یورگن روتست-هایمر» اما بسیاری از وقایع تاریخ معاصر را روشن می‌کند؛ مثلا اینکه در ماجرای گلاویتست احتمالا کشته دومی هم وجود داشته است.

 

این بخشی از اظهارات شرکت‌کنندگان در عملیات کمکي بوده است. «مانفرد نوآجوک» در دادگاه نونبرگ اظهاراتی را درباره عملیات بيان كرده و مجله «اشپیگل» در سال ١٩٦٣ با او مصاحبه‌ای انجام داده است. او وقایع را سرد و بی‌تفاوت توضیح می‌دهد و فقط یک بار آن‌هم درباره اتفاقی که به‌همراه «فرانس هونیاک» روی داده از واژه «عملی نفرت‌انگیز» استفاده می‌کند.

 

از اطلاعات کم این مصاحبه نباید تعحب کرد چراکه مانفرد نوآجوک یک مهره اصلی مهم در ماشین رژیم نازی‌ها بوده است؛ عنصری مورد اعتماد، وظیفه‌شناس و آماده‌خدمت؛ نه مانند ‌میلیون‌ها انسان‌ دیگر آن‌زمان. او می‌گوید: «آن مأموریت حساس، فوق وظیفه حساس سیاسی بود که مطابق با وظیفه انجام شد».

 

 

shar​ghdaily.‎​ir
  • 12
  • -1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی: ۷
غیر قابل انتشار: ۹
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

حکایت های اسرار التوحید اسرار التوحید یکی از آثار برجسته ادبیات فارسی است که سرشار از پند و موعضه و داستان های زیبا است. این کتاب به نیمه ی دوم قرن ششم هجری  مربوط می باشد و از لحاظ نثر فارسی و عرفانی بسیار حائز اهمیت است. در این مطلب از سرپوش تعدادی از حکایت های اسرار التوحید آورده شده است.

...[ادامه]
ویژه سرپوش