یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۳
۰۸:۴۴ - ۱۹ بهمن ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۱۰۴۹۴۱
فرهنگ و رسانه

ترحم بر زنی که شوهرش را کشت

رضا  قوی فکر,اخبار فرهنگی,خبرهای فرهنگی,رسانه

یادم هست، یکی از استادانم در دانشکده روزنامه نگاری، همواره توصیه می‌کرد که روزنامه نگار جماعت، نباید احساساتش را در خبرهایش دخیل کند. اما با پوزش از این استاد بزرگ، خاطره‌ای برایتان بازگو می‌کنم که محورش، عمل نکردن به توصیه این استاد بزرگ بود. درست یا غلطش را شما قضاوت کنید:۴۰ سال پیش پشت میزکارم در سرویس حوادث روزنامه کیهان نشسته بودم که تلفن زنگ خورد. افسر نگهبان کلانتری ۸ تهران بود که تند و سریع، خبر دستگیری زنی را به اتهام کشتن همسرش داد. روابط صمیمانه ما با حوزه‌های خبری در حدی بود که فرماندهان پلیس، ژاندارمری، رؤسای دادگستری، رئیس پزشکی قانونی، رؤسای بیمارستان‌ها و... خبرهای مهم را به خبرنگار حوزه مربوطه، اعلام می‌کردند. نیم ساعت بعد، در بازداشتگاه کلانتری با زنی روبه‌رو شدم که به پهنای صورت اشک می‌ریخت. چادری گلدار به سر و دستبندی آهنی دوردستان نحیفش! حلقه زده بود. دمپایی‌های کهنه‌اش، روی زمین بود. مرا که دید، به التماس افتاد که برایش کاری بکنم. زن در لحظه‌های بحرانی به سر می‌برد. مثل غریقی به هر تکه چوبی دست می‌انداخت. نمی‌دانم چرا دلم برایش سوخت. با آنکه می‌دانستم قاتل است. امااحساسم نهیب زد که: «کمکش کن»!

 

همان موقع به یاد توصیه استادم افتادم، اما حال غریبی داشتم. چهره‌اش داد می‌زد که پشیمان است.از او خواستم حرف‌هایش را شمرده، شمرده برایم تعریف کند. اشک‌هایش را با گوشه چادرش پاک کرد، نفسی عمیق کشید و برایم حرف زد. گفت که نامش نورالسادات است و عصرروزقبل با شوهر، ۳ فرزند و دوست صمــــــــیمی‌ او و فرزندش ، به شاه عبدالعظیم رفته‌اند و پس از صرف شام به خانه بازگشته‌اند. به‌دلیل دوری راه، از دوستش خواسته بود که شب را همانجا بخوابد و صبح روز بعد برود. خانه نورالسادات فقط دو اتاق داشت که با پرده‌ای پارچه‌ای از هم جدا شده بودند.«من، همسرم و سه فرزندمان در یک اتاق ودوستم زهرا و پسر ۶ ساله‌اش در اتاقی دیگری خوابیدند.

 

نیمه‌های شب بود که ناگهان از خواب پریدم اما شوهرم را سرجایش ندیدم! از اتاق دیگر، صداهایی به گوش می‌رسید. پرده را کنار زدم با صحنه عجیب وشوکه‌کننده‌ای روبه‌روشدم. شوهرم و زهرا را با هم دیدم! ناگهان با دیدن این صحنه از خود بی‌خود شدم وبی صدا به آشپز خانه رفتم. کارد بزرگی برداشتم و چندین ضربه پیاپی به پشت شوهرم زدم. از سروصدا، بچه‌ها و همسایه‌ها بیدار شدند. مأموران پلیس هم آمدند و منو به کلانتری آوردن.»

 

حرف‌های زن که تمام شد، تصمیمم را گرفته بودم. با خودم گفتم کمکش می‌کنم... آخرین چیزی که از نظرم گذشت همین جمله بود. به روزنامه که بازگشتم و خبر را آنچنان که می‌خواستم، تنظیم کردم و به سردبیر دادم و به سراغ دکتر مصباح زاده-مدیر روزنامه- رفتم. منشی‌اش وقتی حالم را دید اجازه داد وارد شوم.

 

دکتر از صورتم فهمید که حال خوبی ندارم. ماجرا را برایش تعریف کردم. با هیجان گفتم: آقای دکتر وقتی قانون به مردی که زنش را هنگام رابطه با مردی می‌بیند، اجازه می‌دهد که او را بکشد، پس چرا زن این حق را نباید داشته باشد. دکتر لبخند تلخی زد، آرامم کرد و گفت: البته مسأله، به این سادگی‌ها هم نیست. اولاً یک‌مرد باید بتواند این موضوع را ثابت کند وگرنه محکوم به مرگ می‌شود. ثانیاً از کجا می‌دانی که این زن راست می‌گوید؟ دکتر را با التماس قانع کردم که زن راست می‌گوید و ما باید به او کمک کنیم. سرانجام دکتر تلفن را برداشت شماره‌ای را گرفت و مرا به دکترعلی اکبر مدنی وکیل پایه یک دادگستری و همکار مطبوعاتی کیهان معرفی کرد.

 

بقیه ماجرا را باید به مدد بریده روزنامه‌هایی که در آرشیو خبری‌ام دارم، برایتان بازگو کنم اما همین قدر بدانید که با دکتر مدنی به اداره آگاهی رفتیم. او به‌طور رسمی وکالت نورالسادات را به رایگان برعهده گرفت و از آن پس در تمام جلسات دادگاه این زن بخت برگشته شرکت کردم و خبرهایش را با آب و تاب چاپ می‌کردیم. تیتر خبرها همه به نفع نورالسادات بود. مثلاً یکبار تیتر زدم که: نیمه شب، شاهد رابطه شوهرم با زنی دیگر بودم! یا یک بار از قول وکیلش نوشتم که: نورالسادات، در بحران روحی، خون شوهرش را ریخت! و... البته که یکبار هم مجبور شدم به گفته دادستان تیتر بزنم که زنی که شوهرش را کشت به اعدام محکوم شد! اما پس از تلاش‌های بسیار وکیل پرونده و نیز به لطف خبرهای روزنامه کیهان ۴ ماه بعد تلاش‌ها نتیجه داد. وتیتر روزنامه در صفحه اول، چنین شد: «زنی که شوهرش را کشت، به ۳ سال زندان محکوم شد.» عکسی هم که در آن ۳ فرزند نورالسادات با صورت‌هایی غرق شادی توی بغل مادرشان جا خوش کرده بودند زیر تیتر خود نمایی می‌کرد. نورالسارات از مرگ نجات یافته بود. وقتی این خبر، اعلام شد، پاسبان‌های همراه نورالسادات هم از خوشحالی، می‌خندیدند و...!

 

رضا  قوی فکر

 

 

iran-newspaper.com
  • 12
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

چکیده بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید

نام کامل: هیثم بن طارق آل سعید

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

حکایت های اسرار التوحید اسرار التوحید یکی از آثار برجسته ادبیات فارسی است که سرشار از پند و موعضه و داستان های زیبا است. این کتاب به نیمه ی دوم قرن ششم هجری  مربوط می باشد و از لحاظ نثر فارسی و عرفانی بسیار حائز اهمیت است. در این مطلب از سرپوش تعدادی از حکایت های اسرار التوحید آورده شده است.

...[ادامه]
ویژه سرپوش