اشعار قطران تبریزی
قطران تبریزی، که او را با لقب فخر الشعرا می شناسند؛ از شاعران بزرگ قرن پنجم هجری محسوب میشود و نخستین کسی بود که اشعاری را به زبان پارسی در آذربایجان سرود. باتوجه به روان بودن شعر قطران تبریزی و توجهش به صنایع متعدد به ویژه در قصیده، باعث آسیب کمتری به فصاحت کلام او شده است. در صورتی که مایل هستید بیشتر در مورد این شاعر قرن پنجم بدانید پیشنهاد می کنم مقاله قطران تبریزی را مطالعه کنید.
>> اشعار کوتاه قطران تبریزی <<
ای دل تو را نگفتم کز عاشقی حذر کن
بگذار نیکوان را وز مهرشان گذر کن
چون روی خوب دیدی دیده فراز هم نه
چون تیر عشق بارد شرم و خرد سپر کن
فرمان من نبردی فرجام خود نجستی
پنداشتی که گویم هر ساعتی بتر کن
هر گام عاشقی را صدگونه درد و رنج است
گر ایمنیت باید، از عاشقی حذر کن
ناکام من برفتی، در دام عشق ماندی
چون است روزگارت؟ ما را یکی خبر کن
اکنون به صبر کردن نآید مراد حاصل
زین چاره بازمانی، رو چاره دگر کن
>> شعری جذاب از قطران تبریزی <<
بود محال تو را داشتن امید محال
به عالمی که نباشد همیشه در یک حال
از آن زمان که جهان بود، حال ازینسان بود
جهان بگردد لیکن نگرددش احوال
دل تو بسته تدبیر و نالد از تقدیر
تن تو سخره آمال و نالد از آجال
عذاب یاد نیاری به روزگار نشاط
فراق یاد نیاری به روزگار وصال
>> شعری زیبا از قطران تبریزی <<
یافت زین دریا دگر بار ابر گهربار بار
باغ و بستان یافت دیگر ز ابر گوهربار بار
هرکجا گل زار بود اندر جهان گلزار شد
مرغ شبگیران سرایان برگل گلزار زار
باد بفشاند همی بر سنبل و عنبر عبیر
ابر بفروزد همی بر لاله و گلنار نار
گر هزارستم دهان در هر یکی سیصد زبان
شکر نیکیهات نتوانم یکی گفت از هزار
>> نمونه شعری از قطران تبریزی <<
شد سرشگم ز آرزوی روی تو چون روی تو
وز فراق روی تو بگداختم چون موی تو
جان من پاینده اندر تن زمشكین روی تست
دل بود روشن ز روی فرخ دلجوی تو
از نهیب تیر مژگان و كمان ابرویت
چون دل من هیچ دل دیدن نیارد روی تو
تا فكندی گوی نیكوئی تو در میدان مهر
هیچ چوگان زن ندید از من سبكتر گوی تو
گردآوری: بخش فرهنگ و اندیشه سرپوش
- 14
- 1