حکایت های قرآنی
در قرآن جز در موارد اندکی که سرگذشت فرد یا قومی بطور مفصل و کامل ذکر شده است، در سایر موارد حکایت های قرآنی تنها گوشه ای از کل یک سرگذشت را روشن می سازد. یک نکته جالب در داستان های قرآنی، شکسته شدن حصار زمان است. گاهی حتی یک داستان در دل داستان دیگر آورده می شود; در حالیکه در زمان های مختلف رخ داده اند. این خصوصیت قرآن، سبب می شود تا انسان با دقت و موشکافی، سعی در چیدن صحیح قطعات مختلف این روایات نماید و تمرکز بیشتری پیدا کند. چند نمونه از حکایت های قرآنی در زیر آورده شده است:
> حکایت های قرآنی درمورد مرد منافق و اعجاز بسم الله:
گویند: مردی بود منافق ولی زنی مؤمن و متدین داشت. این زن تمام کارهایش را با بِسْمِ اللَّه آغاز می کرد. شوهرش از متوسل شدن او به این نام مبارک بسیار خشمگین می شد و تلاش میکرد که وی را از این عادت منصرف کند روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آنرا بعنوان امانت نگه دارد زن آنرا گرفت و با گفتن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرحیم در پارچه ای پیچید و با بِسْمِ اللَّه آنرا در گوشه ای از خانه پنهان کرد، شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و شرمگین کند و بِسْمِ اللَّه را بی ارزش جلوه دهد، سپس به مغازه خود برگشت. در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آنرا برای ناهار آماده سازد.
زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد یک دفعه دید همان کیسه طلا که پنهان کرد بود درون شکم یکی از ماهی هاست آنرا برداشت و با گفتن بِسْمِ اللَّه در مکان نخست خود گذاشت شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را از زن طلب کرد. زن مؤمنه فوراً با گفتن بِسْمِ اللَّه از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی تعجب کرد و سجده شکر الهی را به جا آورد و از جمله مؤمنین و متقین گردید.
** ر.ک: روایت های و حکایت ها/ ۲۱۳ ۲۱۲، به نقل از:خزینه الجواهر فی زینه المنابر/ ۶۱۲.***.
ماییم و نوای بی نوایی - بِسْمِ اللَّه اگر حریف مایی
(نظامی گنجوی).
> حکایت های قرآنی و اخلاص در عمل:
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
ابوجعفر خثعمی که یکی از اصحاب امام صادق (ع) است حکایت کرد: روزی حضرت صادق (ع) کیسه ای که مقدار پنجاه دینار در آن بود، تحویل من داد و فرمود: این ها را تحویل فلان سید بنی هاشم بده و به وی نگو توسّط چه کسی فرستاده شده است.
خثعمی گوید: زمانی که نزد آن شخص تهیدست رسیدم و کیسه پول را تحویل وی دادم، پرسید: این پول از طرف چه کسی برای من ارسال شده است؟
و سپس گفت: خداوند جزای خیرش دهد. صاحب این کیسه، هرچند وقت یک بار، مقدار پولی را برای ما می فرستد و ما زندگی خود را با آن تامین و سپری می کنیم، ولیکن جعفر صادق با آن همه ثروتی که دارد، توجّهی به ما ندارد و چیزی برای ما نمی فرستد و هرگز به یاد ما فقراء نیست.
منبع: امالی شیخ طوسی:ج۲ ص۲۹۰
> حکایت های قرآنی درباره ی برات آزادی از دوزخ:
روایت کرده اند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روزی از قبرستان گذر می نمودند نزدیک قبری رسیدند به اصحاب خویش فرمودند: عجله کنید و بگذرید. اصحاب تعجیل کردند و از آن جا گذشتند و در وقت مراجعت چون به قبرستان و آن قبر رسیدند خواستند زود بگذرند. حضرت فرمودند: عجله نکنید. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! چرا در وقت رفتن امر به عجله کردن فرمودید؟ حضرت فرمودند: صاحب این قبر را عذاب می کردند و من طاقت شنیدن ناله و فریاد وی را نداشتم اکنون خدای تعالی رحمتش را شامل حال او کرد، گفتند: یا رسول الله! سبب عذاب و رحمت به او چه بود؟
حضرت فرمودند: این مرد، مرد فاسقی بود که به دلیل فسقش تا این ساعت در این جا معذب بود کودکی از وی باقی مانده بود در این وقت او را به مکتب بردند و معلم به این فرزند بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرحیم را تعلیم نمود و کودک آنرا بر زبان جاری نمود، در این موقع به فرشتگان عذاب خطاب رسید که دست از این بنده فاسق بردارید و او را عذاب نکنید روا نباشد که پدر را عذاب کنیم در حالیکه پسرش به یاد ما باشد.
** ر.ک:داستان هایی از بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرحیم ۲/۸۶ ۸۵ به نقل از:تفسیر متهج الصادقین /۳۲
گردآوری: بخش فرهنگ و اندیشه سرپوش
- 14
- 2