پس از اینکه ترکیه تلاش کرد مولانا را به عنوان شاعر خود ثبت کند، آذربایجان توانست ورزش چوگان و ساز تار را که کاملترین ساز در موسیقی ایرانی است و موسیقی عاشیقلار را به نام خود ثبت کند، به تازگی عکس تار هم روی پول این کشور حک شده است.
بحث ثبت جهانی میراث معنوی و مادی ایران در یونسکو از مواردی است که چندسالی می شود محل مناقشه ایران با کشورهای همسایه است؛ از تلاش برای مصادره شاعرانی چون مولانا و نظامی گنجوی گرفته تا ثبت بازی چوگان و ساز تار و کمانچه و مثنوی معنوی از مواردی هستند که محل بحث بین مدعیانی چون ایران، ترکیه، افغانستان، آذربایجان و... بودهاند.
سابقه سالهای پیش بیانگر این است که از میان کشورهای همسایه ایران، جمهوری آذربایجان بیش از دیگران سعی در آنچه به اصطلاح پارسیزدایی خوانده می شود، دارد. این کشور تاکنون در مورد ثبت بازی چوگان، موسیقی عاشیقلار، ساز تار، جنگلهای هیرکانی، شب یلدا و موسیقی بخشیهای خراسان ادعاهایی داشته است و جز درمورد موسیقی بخشیهای خراسان و شب یلدا که ناموفق بوده و جنگلهای هیرکانی که هنوز محل مناقشه است، در باقی موارد تقریبا موفق شده است! تخریب کاشیهای فارسی نوشته مقبره حکیم نظامی گنجوی نیز از مواردی است که توسط این کشور انجام شد و در همان زمان، محمدعلی نجفی رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی به این موضوع واکنش تندی نشان داد.
اما سه، چهارسالی می شود که ساز تار به نام کشور آذربایجان در یونسکو به ثبت رسیده است. داستان از جایی شروع میشود که اواخر آذرماه سال۹۱ بعد از هفتمین نشست کمیسیون میراث معنوی یونسکو در پاریس ساز تار به نام کشور جمهوری آذربایجان ثبت شد. براساس این تصمیم روشهای سنتی در ساخت و همچنین روشهای نوازندگی و اجرای ساز تار به نام کشورآذربایجان ثبت شد و این در حالی بود که در آن زمان، نماینده ایران در یونسکو هیچ اعتراضی به این تصمیم نکرد. با اعلام این خبر از سوی یونسکو هنرمندان ایرانی تقریبا شوکه شدند و اعتراضاتی هم در سانه ها مطرح شد و با اینکه این احتمال وجود داشت که با اعتراض از سوی ایران این پرونده لغو شود اما همچنان مسئولان در سکوت از کنار این موضوع گذشتند. اکنون اما چندروزی است با انتشار تصویر ساز تار و کمانچه بر روی پول ملی آذربایجان دوباره پرونده این ساز بر سر زبان ها افتاده و داغ دل هنردوستان تازه شده است. سازی که خاستگاه ایرانی دارد و تنها براثر غفلت مدیران وقت به نام کشوری دیگر به ثبت رسیده است.
داریوش پیرنیاکان نوازنده پیشکسوت تار دراین باره به خبرآنلاین می گوید: «همان زمانی که یونسکو آن را به نام آذربایجانی ها ثبت کرد، تنها کسی که اعتراض کرد من بودم که متاسفانه آن زمان هم اعتراضمان به جایی نرسید چرا که در آن زمان نمایندگی ما در یونسکو اطلاع نداده بود که چنین اتفاقی در حال رخ دادن است. مکانیسمی در یونسکو وجود دارد که نماینده ما در آن زمان می توانست اعتراض کند و نگذارد تار به نام آذربایجانی ها ثبت شود. متاسفانه این اتفاق در آن زمان(دولت آقای احمدی نژاد) نیفتاد. من هم اعتراض کردم و هنوز هم پیگیر هستم.»
بحث انتساب تار به کشور آذربایجان درحالی رخ داده که بسیاری از کارشناسان معتقدند با توجه به اینکه خطه آذربایجان پیش از این جزو خاک ایران بوده، بنابراین آثار فرهنگی این کشور متعلق به ایران فرهنگی است.
بهروز وجدانی پژوهشگر موسیقی پیش از این در این مورد پیش از این به ایسنا گفته است: «یونسکو برای ثبت یک اثر، تاریخ را بررسی نمیکند. جمهوری آذربایجان حدود ۲۰۰سال میشود که شکل گرفته است. در حالی که چند سال پیش از شکلگیری جمهوری آذربایجان، ساز تار در آن منطقه وجود داشته است».
داریوش پیرنیاکان هم با تایید این موضوع در ادامه با اشاره به سابقه تاریخی کشور آذربایجان می گوید: «اولا جمهوری آذربایجان بخشی از خاک ایران بوده است. شما تصور کنید در زمان حال کسی از شیراز سازی را بیاورد و مثلا در ارومیه تدریس کند. اسم جمهوری آذربایجان در ابتدا این نبوده است و در ژوئن ۱۹۱۸میلادی یعنی یک سال پس از انقلاب بلشویکی روسیه حزب مساوات به رهبری محمدامین رسولزاده که خودش هم ایرانی و پان ترکیست بود، بخشی از قفقاز را که امروزه جمهوری آذربایجان نامیده میشود و اران نام داشت، جدا کرد و نامش را جمهوری آذربایجان گذاشت. در آن زمان هم نماینده آذربایجان ایران یعنی آذربایجان اصلی، شیخ محمد خیابانی در مجلس شورای ملی اعتراض کرد، اما خب در زمان احمدشاه در کشور بهم ریختگی وجود داشت و حکومت مرکزی ضعیف بود و آنها موفق به این کار شدند. آنجا جزو خاک ایران بوده و نزدیک به ۱۸۰سال پیش در جنگ های ایران و روسیه جدا می شود.»
آب و هوای آذربایجان نمی تواند خاستگاه تار باشد
در این میان مناقشات بر سر وجود تار آذربایجانی یا تار ایرانی این موضوع را کمی پیچیده می کند. عده کمی معتقدند تاری که در موسیقی آذربایجان نواخته می شود تاری است مجزا از تاری که در ایران استفاده می شود و آذربایجان باید کلمه آذری را در دنباله تار اضافه و بعد آن را ثبت می کرد.
بهروز وجدانی در این باره به ایسنا می گوید: «اشکال کار در یک پسوند است. این ساز باید با عنوان «تار آذربایجانی» به ثبت میرسید در حالی که در فهرست میراث معنوی تنها از عنوان «تار» استفاده شده است و باید به این نکته هم توجه داشت که تار آذربایجان از نظر شکل، تعداد سیم و شیوه نوازندگی با تار ایرانی متفاوت است»
اما آنچه اکثریت متخصصان و پژوهشگران برآن اذعان دارند این است که ما سازی به نام تار آذربایجانی نداریم و تاری که در آذربایجان نواخته می شود همان تار ایرانی است چون علاوه بر مستندات فراوان مبنی بر ایرانی بودن تار، آب و هوای آذربایجان به گونه ای نیست که بتواند خاستگاه سازی چون تار باشد.
پیرنیاکان درهمین رابطه بیان می کند: «شخصی به نام میرزاعلی شیرازی که اهل شیراز و نوازنده کمانچه و تار بوده از شیراز به شهر شوشان (شوش کوچک) می رود و کمانچه و تار تدریس می کند و این ساز و موسیقی را آنجا اشاعه می دهد. از آن زمان تار و کمانچه به آنجا می رود وگرنه پیش از این در آنجا وجود نداشته است. دلیل هم برای این کار داریم. دلیلش این است که حتی در شمال خودمان هم تار و کمانچه نیست زیرا تار و کمانچه متعلق به مکان های خشک است چون روی آن پوست است نمی توان از آن در جاهای مرطوب استفاده کرد امروزه تکنولوژی پیشرفت کرده و می توان در همه جا از آن استفاده کرد ولی در آن زمان اینگونه نبوده است.»
آذری ها تنها یک سیم و اخوان اضافه کردند!
ساز تار در گذشته ۵ تار داشته و درویش خان در اواخر دوره قاجار یک تار به آن اضافه کرده است. این ساز زمانی که از ایران به جمهوری آذربایجان رفت ربع پردههایش برداشته شد و کمی تغییر شکل پیدا کرد این در حالی است که در ماهیت ساز تغییری ایجاد نشده و همچنان از مقامهای موسیقی ایران و دستگاههای این موسیقی استفاده می شود.
پیرنیاکان با اشاره به این که ادعای آذربایجان درباره متفاوت بودن شکل سازشان درست نیست، می گوید: «میرزاعلی در آذربایجان شروع به تدریس و تربیت شاگردان می کند. از بین شاگردان ایشان یک نفر به نام صادق داود اوغلو برای تار یک سیم و اخوان اضافه می کند. این را هم که ادعا می کنند شکل تار را تغییر داده اند دروغ است، شکل تار را تغییر نداده ند شکل تار را ایرانیان یعنی استاد فرجالله و یحیی تغییر دادند. شما را به کتاب سرگذشت موسیقی ایران ارجاع می دهم. در آنجا از صنیع الملک استاد کمال الملک یک نقاشی از آقاعلی اکبر فراهانی هست، تنها عکسی است که از ایشان وجود دارد. این عکس را من در منزل آقای شهنازی از نزدیک دیده بودم. عکس تاری که کنار آقا علی اکبر فراهانی بزرگ خاندان هنر است، دقیقا شکل تاری است که امروزه در جمهوری آذربایجان وجود دارد آنها هیچ تغییری ندادهاند. آقای درینگ همان زمان که من اعتراض کرده بودم از موزه لوور پاریس برای من عکسی فرستاد از یک تار منبت کاری و صدف کاری شده که دقیقا شکل همان تاری است که در جمهوری آذربایجان مینوازند. از این روست که آنها به دروغ می گویند شکل سازشان متفاوت است حتی زمانی که من اعتراض کردم سفیرشان در اینجا به واسطهای از من خواست بروم با او صحبت کنم، او گفت ما که نگفتیم تار مال ماست، ما فقط ساختنش را به ثبت رسانده ایم! من به او گفتم دروغ می گویید شما تار را به اسم خود ثبت کردهاید اصلا ما تار قفقازی و ایرانی نداریم تار برای ایران است.»
کیوان ساکت دیگر هنرمند نوازنده تار کشورمان نیز پیش از این دراینباره به خبرگزاری میراث فرهنگی گفته است: «اغلب هنرمندان بزرگ عرصه موسیقی قدیم ایران لااقل از ۵۰۰ سال پیش تا به امروز نوازنده ساز تار بودهاند و تاکنون نیز بیشترین ردیفها، برای ساز تار نوشته شده است. کشور آذربایجان بر اثر بیکفایتی و بیلیاقتی پادشاهان قاجار برپایه قرارداد ترکمانچای برای ۱۰۰سال از ایران جدا شد و همین موضوع موجب تغییر اندک شکل سازها شد.»
ساکت با اشاره به این موضوع که استاد علینقی وزیری شیوه گرفتن و نواختن تار را عوض کرد، سرمنشا ساز تار را شهرهای مرکزی و فرهنگی ایران آن زمان، یعنی اصفهان و خراسان می داند و می افزاید: «خاستگاه ساز تار باید محلهای کم رطوبت مانند اصفهان یا خراسان قدیم باشد و مناطق رطوبتی مانند شمال یا جنوب ایران یا باکو و آذربایجان که لب دریاست و رطوبت زیادی دارند مناسب برای ساخت و نواختن ساز تار نیستند»
پیرنیاکان نیز در پاسخ به این سوال که آیا تاری که آذربایجان ادعا می کنند مال آنهاست به تارهای قبل از یحیی شبیه بوده است، بیان می کند: «نه تفاوتی نداشته و یحیی تنها کمی آن را شکیل تر کرده و تغییر آنچنانی در آن داده نشده است. سیم هایی هم که آنها اضافه کرده اند واخوان است و استفاده ملودیک از آن نمی شود. تنها از همان شش سیمی استفاده می کنند که قبلا هم روی تار بوده است. با سیم اضافه کردن که نمی توان گفت این تار مال قفقاز است. مگر آنها امروز ماهور، شور، سه گاه نمی زنند؟ این اسم ها مال کجاست؟ مال موسیقی ایرانی است! پس موسیقی ایران و آنور(تمام ایران) یکی بوده است.»
پیرنیاکان میافزاید: «من حتی نوارهایی از ۸۰-۹۰سال پیش دارم که هنوز در موسیقی شان ربعپرده وجود دارد. یعنی چهارگاه را دقیقا عین ما اجرا می کنند. تقیاف ساز میزند و خان شونسکی می خواند و دقیقا با ربع پردهها و دقیقا همانی که اینجا اجرا میکنیم اجرا می کنند. الان اما ربع پرده ندارند. از زمانی که یکسان سازی در اتحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد آنها ربع پرده ها را حذف کردند و مثلا چهارگاه را اگر با رکرن و می بکار می زدند الان آن را با ربمل می بکار می زنند. به جای لاکرن لا بمل می زدند و لحن آن شده موسیقی قفقازی. آن زمان با توجه به یکسان سازی هایی که استالین می خواست انجام دهد، تمام خرده فرهنگ ها را می خواستند از بین ببرند و همه را یکجور کنند. آن اتفاق هم آن زمان افتاد.
اگر شعر آوازخوان فارسی نبود می گفتند آواز بلد نیست
سخنگوی سابق خانه موسیقی می افزاید: من مقالات پسر خان شونسکی یعنی فریدون شونسکی را خواندم، او می گوید آوازخوان ها اگر آوازی می خواندند حتما باید شعرش را فارسی می خواندند. اگر فارسی نمی خواندند کسی به آنها اهمیت نمی داد و می گفت این آواز خوب بلد نیست بخواند. این جریانات بعدا اتفاق افتاد و این ماجراهایی که ترکیه هم به آن دامن زد که شما ترک هستید و از این دست حرفها، بیشتر آتش بیار معرکه بود. اینها میخواهند بگویند کمانچه مال ماست تار مال ماست و اصلا خود شما مال اینطرف بودهاید!
چرا صدای تار آذربایجانی با ایرانی متفاوت است؟
وی پاسخ به این سوال که چرا صدای تار آذربایجانی اندکی زیرتر است، میگوید: من میتوانم همین تار ایرانی را جوری پوست بکشم که همان صدای تار آذربایجانی را داشته باشد، فرقی ندارد ساز همان است آنها اینگونه از آن صدا در می آورند. به جای پوست بره تودلی پوست ماهی می کشند و صدای ساز آنطور می شود و کمی زیرتر می شود. آن زمان آنها جزو ایران سیاسی بوده اند و زمان فتحعلی شاه و جنگ های روس از ایران جدا شده اند. اینها جزو ایران سیاسی بوده اند. ایران فرهنگی خیلی از این حرف ها بزرگ تراست. ایران فرهنگی شامل تاجیکستان و ازبکستان و قزاقستان و افغانستان و اینها بوده اند ایران فرهنگی حتی زمان صفویه ایران به اندازه هخامنشیان شد تمام پنج کشوری که از اتحادیه جماهیر شوروی جدا شدند جزو ایران بودند. شما اسم ها را نگاه کنید: خوارزم، تاشکند، سمرقند، بخارا و... همه اسم های ایرانی هستند. اینها جزو سرزمین ایران بوده اند. پس همه اینها در ایران بوده و یک نفر از یک جای ایران رفته در جای دیگر ایران سازها را برده و آموزش داده است. به استناد اسناد خودشون هم این را میتوان تایید کرد. خودشان در اسنادشان آورده اند میرزاعلی شیرازی این ساز را به آنجا برده و تدریس کرده است. ساز تار حتی برای مرکز ایران هم نیست تار برای جهرم و شیراز است و آمده در مرکز ایران اصلاح شده و بعد هم در همه جای ایران پخش شده است.»
چرا ثبت آثار مادی از آثار معنوی مهم تر است؟
هرچند تلاش برای ثبت آثار مادی و معنوی هردو حائز اهمیت هستند اما از آنجایی که هر کشور در سال می تواند یکی از میراث خود را در یونسکو به ثبت برساند، به نظر می رسد تلاش مسئولان باید معطوف به ثبت این دست میراث فرهنگی هم باشد، چرا که میراث معنوی چون نوروز قابلیت بیشتری در ثبت مشترک دارند.
یدالله پرمون از اعضای ارشد هیأت ایرانی حاضر در اجلاس یونسکو در هشتمین دوره، پیش از این به تابناک گفته است: در ثبت میراث مادی (مثل همین ساز تار) به دلیل آنکه مربوط به یک مکان یا شیء خاص است، رقابت حساس و مهمتر است در حالی که میراث معنوی سیار است و رقابت در ثبت آن وجود ندارد.
وی می گوید: «دستورالعملهایی که برای ثبت میراث مادی صادق است، با دستورالعملهایی که برای ثبت میراث ناملموس تنظیم شده تفاوت اساسی دارد. در ثبت میراث مادی، به واسطه آنکه مربوط به یک مکان یا شیء خاص است، رقابت معمول و مرسوم است؛ اما درباره میراث ناملموس، رقابت چندان معنایی ندارد و ثبت انحصاری نمیشود. در واقع اگر کشوری اثری را ثبت کند، دیگر کشورها نیز همان میراث ناملموس را با شرایطی میتوانند ثبت کنند. علت مشخص نیز آن است که میراث ناملموس سیار است و شاید یکجا شکل بگیرد و به دلایلی همچون مهاجرت یا تقسیم کشورها حرکت کند.
پرمون می افزاید: «این ثبتها به پازل میماند و در پایان مشخص میشود که دامنه نفوذ یک میراث ناملموس در سطح جهان تا کجاست. با این اوصاف، همان تاری که آذربایجان ثبت کرده ایران نیز میتواند ثبت کند، چون در آذربایجانِ ایران نواخته میشود و اتفاقاً پرونده ایران میتواند پروپیمانتر نیز باشد، چون ما میتوانیم در پروندهمان علاوه بر ثبت تارِ آذری، تارِ ایرانی را نیز بگنجانیم. نکته جالب اینکه همین تار را کشور دیگری که در آن تار نواخته شده نیز میتواند ثبت کند و در واقع هیچ محدودیتی در این باره در نظر گرفته نشده و بنا بر قوانین یونسکو پیشینه تاریخی، زمینه ثبت را محدود به یک کشور نمیسازد.»
اعتراضی که به جایی نرسید!
سابقه اعتراضات نشان داده است که پیگیری آن می تواند در تصمیمات یونسکو تاثیر گذار باشد. کما اینکه در مورد ثبت بازی چوگان اعتراضات نتیجه بخش بود و آذربایجان تنها بازی تحت عنوان بازی محلی قره باغ را به ثبت رسانید. اما در مورد تارهنوز گویا وقت آن نشده که مسئولان مصرانه پیگیراین موضوع باشند.
در سال ۹۱ پس از اعلام ثبت تار در یونسکو به نام کشور آذربایجان و اعتراضات هنرمندان، قرار شد خانه موسیقی از طریق سازمان میراث فرهنگی این قضیه را دنبال کند و اعتراض جامعه ایرانی و بخصوص جامعه موسیقی را به آنها برساند و به این سازمان اثبات کند که خاستگاه اصلی ساز تار ایران است.
اما گویا پس از گذشت چهارسال هنوز این اعتراضات نتیجه ای نداشته و نه تنها تار به عنوان ساز ایرانی ثبت نشده بلکه کشور آذربایجان آن را به همراه کمانچه روی پول خود ثبت کرده است. هرچند پیرنیاکان می گوید این شکایت همچنان در جریان است و درحال پیگیری هستند.
پیگیر نباشیم کمانچه را هم ثبت میکنند!
داریوش پیرنیاکان همچنین به این موضوع اشاره می کند که «باید مراقب باشیم ساز کمانچه را هم به نام خود ثبت نکنند.»
وی می گوید: «ما هنرمندان که کاری نمی توانیم بکنیم و مسئولان باید کاری بکنند. الان مسئولان کشور ما باید کم کم زمزمه کنند اسم آنجا آذربایجان نیست و اسم آنجا اران بوده و جعلی است و ما به این اعتراض داریم. این خودش آنها را در موضع دفاع قرار می دهد و دیگر جرات نمی کنند بیایند و روی کمانچه هم دست بگذارند. من به همین دلیل سریع اقدام کردهام و اکنون پرونده کمانچه را جمع کرده ام و فرستاده ام. آنها خواسته اند در این شریک شوند و ما هم گفته ایم اشکالی ندارد. این کار را درمورد تار هم انجام می دهیم و پروند تار را ذیل پروند نوروز دوباره مطرح میکنیم. متاسفانه در میان هنرمندان کسی همکاری نمیکند و من به تنهایی این کار را انجام می دهم. باید مسئولان سیاسی به این چیزها اهمیت دهند.»
جدای این موضوع که هیچوقت کسی توضیحی نداد چرا نماینده ما در یونسکو در آن زمان به این اقدام کشور آذربایجان اعتراضی نکرد، به نظر می رسد هرچه زودتر باید برای ثبت بازمانده های فرهنگی مان اقدام کنیم.
ساجده سلیمی
- 14
- 3