-پانترکها از منظر سیاسی در میان قشقاییها به شدت در اقلیت قرار دارند
-قشقاییها پيشقراولان مقاومتهای ملی در برابر مهاجمان بیگانه و نیز از همگامان همیشه ملت در نهضتهای ملی بودهاند
-از جناحهای مختلف رایج مثل اصلاحطلب، اصولگرا، لیبرال، ملی گرا، مستقل و ... هر کدام با پانترکها زاویه جدی و آشتیناپذیر دارند
-بسیار سادهلوحانه خواهد بود اگر تصور کنیم قدرتهای جهانی به تشکیل یک امپراطوری از نوع نئوعثمانی میدان خواهند داد
-گفتمان نژاد یکی از تناقضهای پانترکهاست که قادر به حل آن نیستند
-هیچیک از مدعیان محفلی پانترکیسم به روشنی و به صورت رسمی پانترکیسم را در قشقایی مطرح نکردهاند
-پانترکها تلاش بسیار کردهاند که با یارگیری از قشقاییها و با استفاده از آنها پانترکیسم را در قشقاییها شایع کنند
-پانترکها بیشتر بهصورت گروههای بسته با فعالیتهای غیرآشکار و با شناسههای جعلی در دنیای مجازی مشغول فعالیت هستند
-پانترکها هر ترک را که هنرش را در خدمت غیرترک و بهویژه فارسها قرار دهد، پانفارس و مانقورت میدانند
-یکی از کتابهای مورد لعن و نفرین پانترکها شاهنامه فردوسی است؛ حال آنکه شاهنامه،کتاب بالینی قشقاییهاست
-در ماجرای زیباکلام و قشقاییها برخی از راستها تلاش کردند از پانترکها برای زدن زیباکلام و اصلاحطلبان بهره ببرند
-شعارهای پوپولیستی پانترکها در انتخابات در نواحی آذربایجان ممکن است بر صندوقهای رای تاثیر بگذارد اما در قشقایی برعکس است
-تلاش پانترکها برای شیوع گویشهای استانبولی و آذری با مقاومت قشقاییها مواجه شده است
-مهمترین معیار پانترکها در مواجهه با هر پدیدهای موضوع نژاد است و از قضا یکی دیگر از موانع پانترکها در قشقایی مقوله نژاد است
-بر خلاف تمرکز پانترکها بر نژاد ترک اما قشقاییها یک قوم خالص ترکنژاد نیستند
در بخش نخست این مقال، تجربههای تاریخی قشقایی در موضوع تمامیت ارضی و تجزیهطلبی مثل بیگانه ستیزی و مرزبانی(نبرد با انگلیسیها و پرتغالیها) و چالشهای ملی(جنبش مشروطه، نهضت جنوب، قیام سیتیر، جنبش ملیشدن نفت، کودتای ۲۸مرداد و...) را مرور کردیم. در این بخش به نسبت قشقاییها با سوژه پانترکیسم و تجزیهطلبی میپردازیم.
بیگانهستیزی و ملیگرایی، چالش پانترکها
بیگانهستیزی و ملیگرایی به یک سیرت سیاسی و عرف تاریخی در قشقایی تبدیل شده كه یک چالش جدی برای پانترکهاست. علاوه بر موارد شانزدهگانه بخش اول که نمونههایی بود از تعلقات ملی و ضد تجزیهگری قشقایی در زیر به نسبت پانترکیسم با قشقایی و برخی از موانع کامیابی پانترکها در این قوم و نیز مواضع آنها در برابر این فرقه اشاره میکنیم. این موانع ساخته و پرداخته دیگران یا یک مساله متاخر نیست بلکه با تاریخ، فرهنگ، هنر، آیینها و زیست قشقایی هم در دوره ایلی و هم در عصر شهروندی آمیخته و جداییناپذیر است.
دکترین سیاسی
بنا به حوادث تاریخی متعدد و نگاه ملی قشقاییها به موضوع ایران، منافع ملی و تمامیت ارضی، یک رویه سیاسی به صورت تاریخی و عرفی در قشقاییها شکل گرفته و به شیوه یک دکترین سیاسی نانوشته اما اجرا شده درآمده است. این دکترین گرهخوردگی منافع قومی قشقایی با منافع کلان ملی است که در حوادث چندگانه بالا نوشته شد(نبرد با مهاجمان پرتغالیها و انگلیسیها در چند مرحله و مواضع ملی در جنبش مشروطه، جنبش ملیشدن نفت، قیام سیتیر، کودتای ۲۸مرداد و...) میبینیم که قشقاییها پيشقراولان مقاومتهای ملی در برابر مهاجمان بیگانه و نیز از همگامان همیشه ملت در نهضتهای ملی بودهاند.
قابل تامل اینکه برخی از این مناقشات نظامی در جغرافیای قشقایی اتفاق نیفتاده است؛ برای مثال در نبرد با پرتغالیها در جزایر جنوبی، نبرد در ماجرای مسقط یا نبرد با انگلیسیها در بوشهر. از اینرو این نبردها یک نزاع بومی و قومی تلقی نمیشوند، بلکه باید یکپایداری ملی در تناسب با تمامیت ارضی و در تقابل با تصرف و تجزیه ایران تحلیل شوند. از همین روی بیگانهستیزی و ملیگرایی(ملیگرایی به معنی عام و نه وابستگی به یک جریان خاص) از خصلتهای تاریخی این قوم بوده است اما این سابقه تاریخی و خصلتهای غالب قومی چه پیامد و چه نسبتی با موضوع تجزیهطلبی و تمامیت ارضی دارد؟ این کارنامه بهعنوان یکپشتوانه فکری و البته غرورآفرین برای قشقاییها علاوه بر تقویت روحیه ایرانگرایی، به مثابه یک مانیفست کلان، کاربَری دارد و در موضوع بحث از عوامل بازدارنده پانترکیسم در حوزه قشقایی است.
محبوبیت صولتالدوله و پسران او شمایلی کاریزما از آنها در نزد بیشتر قشقاییها به نمایش میگذارد. از این رو مرام سیاسی و مواضع آنها به مثابه یک الگوی فکری و سیاسی عمل میکند. هنگامي که صولتالدوله میگوید: «ایران خوردنی و بردنی نیست» ، یا خسروخان میگوید: «به قیمت خونمان با تجزیهطلبان میجنگیم» یا آنگاه که هما بیبی قشقایی به صدام حسین و ناصرخان و خسروخان قشقایی به تیمور بختیار و عراقی هابرای ستیز با ایران(باوجود مخالفت جدی با جاکمیت) نه میگویند، قشقاییهای امروز این اعلام مواضع را به عنوان یک نگره سیاسی راهبردی برای خود در سوژه تمامیت ارضی و مساله تجزیه تلقی میکنند.
عامل سیاسی
در گرایشهای سیاسی معاصر قشقایی نیز چنین نسبت و تناسبی برقرار است. از جناح های مختلف رایج مثل اصلاحطلب، اصولگرا، لیبرال، ملی گرا، مستقل و ... هر کدام بنا به موضعی با پانترکها زاویه جدی و آشتی ناپذیر دارند. از همین روی پانترکها از منظر سیاسی در میان قشقاییها به شدت در اقلیت قرار دارند چون بنیانهای فکریشان با هیچکدام از این مکاتب نمیخواند و نمیتوانند با این جناحها پیوند سیاسی برقرار کنند؛ چنانچه در دیگر مناطق ترکنشین ایران. به عبارت دیگر در بازی سیاسی امروز یک قشقایی ممکن است اصلاحطلب، لیبرال، ملیگرا، اصولگرا، مشروطهخواه، مستقل و حتی سکولار و سلطنتطلب باشد اما یک پانترک نمیتواند هیچکدام از اینها باشد و این راز اقلیت بودگی آنهاست.
تنها جناحهای سیاسی که میتوانند با پانترکها همخوانی کنند، برخی از گروههای برانداز مثل فرقه رجوی یا مارکسیستهای قومگرا هستند. از گروههای درون حاکمیت با اصلاحطلبان چالش و موضع جدی دارند. اصولگرایان نیز نباید با پانیستها همخوان باشند اما برخی از اصولگراها یا مدعیان اصولگرایی گاهی به پانترکها چراغ میزنند. چنانچه در ماجرای زیباکلام و قشقاییها برخی از راستها تلاش کردند از پانترکها برای زدن زیباکلام و اصلاحطلبان بهره ببرند یا مواضع نادرقاضی پور و برخی همفکرانش در مناسبات مختلف نیز حکایت همین امر را دارد. شعارهای هیجانی و پوپولیستی پانترکها در کارزارهای انتخاباتی در نواحی آذربایجان ممکن است بر صندوقهای رای تاثیر بگذارد اما در قشقایي برعکس است.
نامزدهای انتخاباتی که از افکار عمومی آگاه هستند از آن ها پرهیز میکنند؛ چرا که تعداد اندک پانترکها، فقدان یکنظام سیاسی تعریف شده، عدم پیوند با جریانهای سیاسی رایج و نیز حساسیت قشقاییها به این فرقه باعث شده است که هیچنقشی در نتایج انتخابات نداشته باشند. در موضوع فوتبال نیز چنين است. قشقاییها و به ویژه مدیران تیم فوتبال قشقایی و طرفداران تیم، پیش از آنکه این تیم نیز به سرنوشت تیم تراکتور تبدیل شده و کانون قومستیزی باشد و تبدیل به یک بحران شود با جدیت و درایت قضیه را تا کنون مدیریت کردهاند(هرچند تیم فوتبال قشقایی ابزار کارآیی برای پانترکهاست و آن را همیشه پیش چشم دارند).
عامل جغرافیایی
قشقاییها در استانهای جنوبی ایران پراکندهاند و با سرزمین موعود پانترکها مناسبات مرزی ندارند؛ بهعبارت دیگر حتی با تخیل تشکیل امپراطوری خیالی ترکان از شرق اروپا تا شمال چین هم قشقاییها در این نقشه و نقاشی جای ندارند. مگر اینکه امپراطوری موعود، استانهای فارسنشین، لرنشین، عربنشین مرکز و جنوب ایران را در نوردد و مرزهای خود را تا کرانههای خلیج فارس بگسترد تا شامل مناطق قشقایی نشین نیز شود.
عامل نژادی
نخستین و مهمترین معیار پانترکها در مواجهه با هر پدیدهای، موضوع نژاد است و از قضا یکی دیگر از موانع پانترکها در قشقایی مقوله نژاد است. برخلاف تمرکز پانترکها بر نژاد ترک اما قشقاییها یک قوم خالص ترکنژاد نیستند. با اینکه گروههای تشکیلدهنده قشقایی ترک هستند اما در واقع یک کنفدراسیون قومی از ترک، کرد، لر، بختیاری، عرب و نژادهای دیگر هستند که در یک پروسه تاریخی به قشقایی پیوستهاند.
در همه طوایف بزرگ و ششگانه قشقایی، تیرههای متعدد با تبار غیرترک حضور دارند. چیزی در حدود نیمی از تیرههای تشکیلدهنده طوایف قشقایی نیای غیر ترک دارند. علاوه بر این آمیزش و ازدواج روزافزون قشقاییها با دیگر اقوام در مرحله شهرنشینی، گفتماننژاد را در قشقایی بیش از پیش کمرنگتر میکند. باید افزود که باوجوداین تنوع نژادی اما از یک وحدت فرهنگی و اجتماعی قوی برخوردار هستند. همگی به زبان ترکی صحبت میکنند.
نمودهای فرهنگی مثل پوشش، موسیقی و سنتهای فرهنگی و اجتماعی واحد دارند و بر آن تاکید میکنند و در دوره زیست ایلی و در مناسبات سیاسی به مثابه یک واحد یکدست عمل میکردهاند. با وجود این وحدت و یگانگی فرهنگی و اجتماعی ولی بخش قابل توجهی از قشقاییها که تبار غیرترک دارند و بر این موضوع آگاه هستند، با نژادگرایی و به ویژه با ترکگرایی مطلق پانترکها زاویه اساسی دارند. با این توضیح که قشقاییهایی که نیای غیر ترک دارند، نمیتوانند به برتری نژاد ترک معتقد و با پانترکها در دیگر ستیزیها همصدا باشند، که در این صورت خودشان را نشانه میگیرند. گفتمان نژاد یکی از تناقضهای پانترکهاست که قادر به حل آن نیستند.
عامل مذهبی
بيشتر ترکهای جهان، سنی مذهب و درصدی لائیک یا سکولار هستند. ۷۵درصد مردم ترکیه، ۸۰درصد مردم ترکمنستان، ۸۰درصد مردم ازبکستان، ۱۰۰درصد ترکهای افغانستان و ۱۰۰درصد ترکهای اویغورستان دارای مذهب تسنن هستند. تنها کشور شیعهنشین ترکها(علاوه بر ایران) جمهوری آذربایجان است اما با اینکه ۸۰درصد مردم جمهوری آذربایجان شیعه هستند ولی شیعهها در چالش جدی با نظام حاکم بر آذربایجان هستند. حال آنکه قشقاییها پیروان مذهب تشیع هستند.
حتی بنا به روایات تاریخی، قشقاییها در گسترش مذهب تشیع در دوره صفویان نقش چشمگیري داشتهاند. ابرلینگ نیز ضمن اشاره به نقش بنیانگذاران قشقایی در ترویج شیعیگری، معتقد است که شاه اسماعیل برای قرار دادن پیروان خود در مقابل عثمانی که سنی مذهب بودند، تمامی ایل شاهسون را واداشت تا مذهب شیعه را بپذیرند. «این سیاست توانست شکافی عمیق بین ترکهای ایران و آسیای صغیر ایجاد کند. شکافی که هنوز هم احساس میشود و دلیل عدم تمایل آذربایجانیهای ایران به اتحاد ترکها(پان ترکیسم) است».
(ابرلینگ، پیر، کوچنشینان قشقایی فارس، نشر پردیس دانش، تهران، ۱۳۹۳، ص۳). پانترکها در آغاز شکلگیری از اسلام و پاناسلامیسم برای قوام خود بهره میجستند اما برخی ایدئولوگهای آن در ادامه برای پرهیز از چالش شیعه و سنی ترجیح دادند بر یک جنبش سکولار تمرکز کنند و به دلایل عقیدتی یا تاکتیکی مذهب را از فرمولبندیهای ایدئولوژیک خود دور نگه دارند. (جیکوب لاندو، پانترکیسم، ترجمه حمید احمدی، تهران، نشر نی،۱۳۸۲، ص۲۹۸) اما در دهههای اخیر دین اسلام و به ویژه مذهب مشترک تسنن بهعنوان یک عامل وحدت بخش دوباره مورد توجه پانترکها قرار گرفته است؛ از آنجا که پانترکها به این تفاوت مهم آگاه هستند، گویا حتی موضوع تغییر مذهب قشقاییها از تشیع به تسنن مورد پیشنهاد و مطالعه پانترکها بوده که بدیهی است از فرط غرابت و ساختارشکنی مجال طرح آن را نداشتهاند.
عامل زبانی و شاخصه های فرهنگی
قشقاییها با اینکه ترکزبانند اما دارای گویش ویژه خود هستند. تلاش پانترکها برای شیوع گویشهای استانبولی و آذری با مقاومت قشقاییها مواجه شده است. قشقاییها باوجود مشترکات زبانی با دیگر ترکها، اما بر حفظ شاخصههای زبانی خود تاکید دارند و تحمیل گویشهای دیگر را یک آسیمیلهزبانی توسط سیاستهای ترکیه و آذربایجان تحلیل میکنند؛ از همین روی این نوع گویش که در قشقایی به عنوان «گویش پانترکی» مشهور شده، مورد اعتراض و حتب مایه شوخی اغلب قشقاییها واقع شده است.
تفاوت مهم دیگر موضوع خط است. ترکهای خارج از ایران به حروف لاتین مینویسند اما کتابت قشقاییها با حروف فارسی است. این موضوع باعث عدم پیوند قشقاییها با متون پانترکی است. نوشتن به خط لاتین به عنوان «خط پانترکی» معروف شده است؛ حال آنکه چنین نیست و هرکس به این خط بنویسد، پانترک نیست ولی در قشقایی چنین تصور میشود که اندککسانی که به این خط مینویسند، دارای پیوندهای پانترکی هستند.
این خط در قشقایی هیچنقش کاربری ندارد. در دیگر شاخصههای فرهنگی مثل پوشش و موسیقی و برخی سنتها نیز باوجود برخی تشابهات دارای تفاوتهای آشکار هستند؛ بهعنوان مثال به استثنا موسیقی عاشقی فصل مشترک موسیقی قشقایی با ترکهاست اما موسیقی مقامی قشقایی، یک موسیقی منحصر به فرد است که پیوندی با غیر قشقایی ندارد. همچنین رقص زنان و چوب بازی مردان قشقایی نسبتی با ترکهای غرب خزر ندارد. قشقاییها از ارتباط فرهنگی با دیگر ترکها استقبال میکنند. این رابطه از دوران کهن البته بهشکل محدود وجود داشته اما بهویژه بعد از ظهور اینترنت گستردهتر شده است اما آنگاه که این فرهنگ به مثابه یک ابزار سیاسی عمل کند، نسبت به آن حساس میشوند و مقاومت میکنند یا وقتی که زبان مادری نه یک هدف و کنش فرهنگی بلکه یک بهانه در دست پانترکها باشد.
عامل اجتماعی
قشقاییها حدود نیمقرن است که از زندگی کوچنشینی دستکشیده و کمکم به زندگی شهری روی آورده و در حال عبور از حیات ایلی به زیست شهروندی هستند. دگرگونی ساختار هرمی سیاسی ایل، گذر از اقتصاد شبانی به اقتصاد متکثر شهری، تَرک کوچنشینی و رویآوردن به شهرنشینی چنددهه است که قشقاییها را از مرحله ایل به موقعیت پساایل و زیست شهری سوق میدهد.
همچنین مراوده با دیگر جوامع آن ها را واجد شرایط پلی فونی و تکثر فرهنگی و اجتماعی کرده است. این زیست چندفرهنگی و تعامل با فرهنگهای پیرامون و کنش و همکاری سیاسی و اجتماعی با احزاب و سازمانها و گروههای غیرقشقایی(احزاب سیاسی، گروههای هنری، گروههای اجتماعی و زیست محیطی) مقبول پانترکهای تمامیت خواه نیست. آنها معتقد به زیست جزیرهای برای ترکهای ایران هستند؛ حال آنکه قشقاییها از دوران پیشین تاکنون در کنش متقابل با غیرقشقاییها بوده و هستند و این آمیزش روزبهروز بیشتر میشود.
فعالیتهای چند زبانی و چند فرهنگی قشقاییها
بسیاری از استادان و هنرمندان قشقایی مثل شاعران، داستاننویسان، سینماگران، پژوهشگران و اهالی موسیقی در حوزه هنر و ادبیات فارسی نیز فعال هستند. بخشی از ادبیات معاصر قشقایی شامل شاعران و نویسندگانی است که به زبان فارسی مینویسند.
این پیوند قشقاییها با زبان فارسی مورد خشم پانترکهاست و اینان را پانفارس و مانقورت(آسیمیلهشده و خائن به ترکها) میدانند.
یکی از کتابهای مورد لعن و نفرین پانترکها شاهنامه فردوسی است. حال آنکه شاهنامه کتاب بالینی قشقاییهاست و شاهنامهخوانی از مناصب رسمی دربارهای ایلخانهای قشقایی بوده و هنوز حضوری زنده در زیست فرهنگی قشقاییها با استادان کهن و معاصر مثل استاد کاکاخان بیگ خورشیدی، استاد محمدحسین کیانی و استاد محمودخان اسکندری دارد.
طرفه آنکه از آن سو، پانترکها تلاش میکنند که اسطوره بوزقورد را هم از منظر اسطورهگانی و هم به عنوان یک نماد سیاسی مشترک به همه ترکهای جهان از جمله قشقاییها نسبت بدهند. حال آنکه این افسانه هیچ پیوندی با قشقایی ندارد و در تجلیات فرهنگی، اجتماعی و تاریخی مثل شعر، داستان، روایت و فولکلور یا سنتها و آیینها یا اسناد، سنگ نوشتهها و سنگ قبرها نام و نشانی ندارد.
در باب پایداری قشقاییها در مقابل پانترکها و بهعنوان مثال دو سال پیش چند جوان سرخود در یک حادثه غریب در ورزشگاه حافظیه شیراز اقدام به زوزهکشی بوزقوردی کردند. این رفتار نامتجانس با فرهنگ قشقاییها و نیز اهالی فارس چنان مورد اعتراض و نفرت قشقاییها، فارسها و دیگر ایلات جنوب قرار گرفت که به یکمساله برای قشقاییها تبدیل شد اما خود قشقاییها که نگران و شرمنده این کجروی شده بودند، حساستر از فارسها و لرها نسبت به موضوع، موضع گرفتند و محکوم و اعلام برائت کردند. تا جایی که این رفتار تا کنون دیگر تکرار نشده است.
در همین راستا دیدگاه داریوش خان بهادری قشقایی(مورخ، نوه صولتالدوله و از مشایخ قشقایی) در مورد پانترکها شنیدنی است: «قشقاییها هر اندوختهای از اعتبار،سابقه و افتخار را در این چندقرن به دست آوردهاند. این پانترکها میخواهند با این جداییطلبی و رفتارهای سخیف،جعلیات، دروغ و پانترکبازی و بوزقوردمأبی به باد بدهند. قشقایی چندقرن است به خاطر این مملکت کشته میدهد.
ایرانیها و فارسزبانها ضد قشقایی و ضدترک هستند؟ این دیگر چه حرفی است؟ یک مشت مزدور برای ایجاد اختلاف این کارها را میکنند و بحث ترک، فارس، کرد و لر را مطرح میکنند. بلوچ ، عرب ، آذری، لر و قشقایی همه ایرانی هستند و به این سرزمین تعلق دارند. من این جریان پانترک را در قشقایی قوی نمیبینم چون قشقایی زیربناهای فکری و سوابق تاریخی خیلی قوی دارد مبتنی بر وطن دوستی و تعلق به ارزش های ملی و میهنی؛ بنابراین نمیتوانند در قشقایی کاری پیش ببرند. قشقایی حسابش با دیگران فرق میکند. مگر میشود که یک قشقایی واقعی، پانترک و حامی منافع بیگانه باشد؟»( گفتوگوی کامبیز نجفی با داریوش خان بهادری با عنوان قشقاییها غائله آذربایجان و پانترکیسم، چاپشده در شماره چهارم مجله الکترونیکی چاغداش).
پانترکها هر ترک را که هنرش را در خدمت غیرترک و بهویژه فارسها قرار دهد، پانفارس و مانقورت میدانند. با این تعبیر استادان شاهنامهخوانی قشقایی، شاعران و نویسندگان قشقایی فارسینویس، بهمن بیگی و سیستم آموزش عشایر ایران که به زبان فارسی تدریس میکرده است، خاندان موسیقیدان گرگینپورها با اینکه احیاگران موسیقی بومی قشقایی بوده اما نگاه فراقومیتی به موسیقی داشتهاند.
پس همگی در جرگه پانفارسها و مانقورتها قرار میگیرند. هیچ برنمیتابند که استاد فرود گرگینپور برای پوران، مرضیه و دیگران آهنگ فارسی ساخته است. شاکی هستند که چرا بانوی ادیب قشقایی پریچهر گرگینپور موضع میگیرد و می گوید: «اگر بحث تجزیه پیش بیاید خودم جلودار قشون میشوم و به جنگ تجزیهطلبان میروم». بانو پروین بهمنی چهره فاخر موسیقی قشقایی و مقامی ایران را به جرم ستایش از شاهنامه متهم به پانفارس میکنند و مثال های بسیار از این نوع. این درهم تنیدگی و روابط بینامتنی فرهنگ قشقایی با فرهنگ ایرانی یکی دیگر از موانع عمده پانترکها در قشقایی است.
محمد بهمن بیگی و شاگردانش
در زمانه بهمن بیگی(موسس آموزش عشایر ایران) موضوع پانترکیسم مطرح نشده بود اما نگاه فرانژادی وی در امر آموزش عشایر ایران، منش سیاسی و رفتار فرهنگی او مغایر با نگاه فرقه پانترکهاست. آنها حتی بهمن بیگی را عامل آسیمیله قشقایی به نفع فرهنگ و زبان فارسی معرفی میکنند. پانترکها معتقد و معترض هستند که بهمن بیگی نه تنها قدمی برای آموزش زبان ترکی بر نداشته بلکه همه کوشش خود را برای فارسیزهکردن قشقاییها بهکار گرفته است. نظرگاه محمد بهمنبیگی نیز در نسبت با مساله قومیت و ایران، رویکردی همسان با دیگر قشقاییها دارد و در تعارض با جداييطلبان است.
کارنامه و مواضع او یک مدل اندیشگانی برای شاگردان و دوستداران اوست. یکی دیگر از موانع بر سر راه پانترکها در قشقایی، اندیشه بهمن بیگی و حضور شاگردان اوست. این مرزبندیها در جناحهای فکری قشقایی چنان آشکار و صریح است که از باورمندان به اندیشه خاندان صولتالدوله و نیز از دانشآموختگان مکتب بهمن بیگی و همچنین جریانهای متکثر فکری و سیاسی(که درگذشته اشاره شد) کسی در جرگه پانترکها نیست.موارد نهگانه فوق که نمونههایی از موانع موفقیت پانترکها در قشقایی است از تناقضها و چالشهای عمده پانترکها در قشقایی است. پانترکها برای غلبه بر این گسستها یا باید با آنها وارد یکچالش جدی و نفسگیر شوند که کاری است صعب و بیامید یا باید مواضع خود را تغییر دهند که در این صورت ناقض خود میشوند.
شکستهای پایانناپذیر پانترکها
پانترکها در یکی دو دهه اخیر تلاش بسیار کردهاند با یارگیری از خود قشقاییها و با استفاده از آنها پانترکیسم را در قشقاییها شایع کنند اما با مطالعه میدانی در قشقاییها آشکار است که آنها در قشقاییها نه تنها اقبالی نداشتهاند، بلکه با طرح موضوعات مگو و زاویهدار با قشقاییها مثل تجزیه ایران، رفتارهای نامتجانس با فرهنگ قشقایی مثل نشان یا زوزهکشی بوزقوردی، ایران ستیزی، تلاش برای زدودن پیوند قشقاییها با ایران، کوشش برای یک تاریخسازی مبهم برای قشقاییها و وابستگیهای موهوم یا نسبهای مستعمل و فراموششده، رواج ادبیاتی غریب و بیگانه و مقولاتی از این دست سبب حساسیت، اعتراض و واکنش قشقاییها شدهاند.
به همین سبب پانترکها بیشتر بهصورت گروههای بسته با فعالیتهای غیرآشکار و با شناسههای جعلی در دنیای مجازی مشغول فعالیت هستند. اندک اعضای فعال این گروهها اغلب نوجوانان کمسنوسال و بدون آگاهی تاریخی و بینش سیاسی هستند و بیشتر بهوسیله شعارهای هیجانی و شعارهای تبلیغاتی عامه پسند جذب این فرقه میشوند. زیست فکری آن ها بیشتر یک زیست مجازی و جزیره ای است. در دنیای مجازی و با شناسههای جعلی چهرههای بیباک و طغیانگری از خود به نمایش میگذارند اما در دنیای عینی افرادی بیمناک و منزوی هستند. برای همین هم تا کنون قادر به برگزاری یک گردهمایی با عنوان مشخص پانترکی و بوزقوردی و بسیج نیروهای خود و نمایش نمادهایشان نبودهاند.
پیشکسوتها از طرح مباحث مسالهدار در قشقایی خودداری میکنند و این کار را به جوانان هیجانزده وا میگذارند. تاکنون هیچ یک از مدعیان محفلی پانترکیسم به روشنی و به صورت رسمی پانترکیسم را در قشقایی مطرح نکرده و به تبیین و تحلیل آن و نسبت پانترکسیم با قشقایی نپرداخته است. این کتمان علاوه بر دلايل امنیتی، بیشتر ناشی از مقاومت و اراده قشقایی در برابر این انحرافهاست. آنها چندی پیش و به صورت پراکنده مواضع خود را عرضه میکردند اما از وقتی که با جبههگیری قشقاییها مواجه شدند و به حساسیت جمعی آنها آگاه شدهاند، ترجیح میدهند با چراغ خاموش و درون پردهبازی کنند تا آن زمان که پردهها برافتد.
بعد از آشکار شدن طرح جداییطلبی و برائت قشقاییها، آنها حتی تجزیهطلبی پانترکها را انکار میکنند؛ حال آنکه باتوجه به اصل اساسی پانترکیسم یعنی تشکیل امپراطوری ترکان، کسی که بگوید من پانترکم ولی تجزیهطلب نیستم، چنان است که شخصی بگوید من مسلمانم اما به توحید ایمان ندارم.پانترک ها به دلیل دیگرستیزی و منش فکریشان با اقوام گوناگونی مثل کردها، فارسها، ارمنیها، آشوریها، یونانیها و... چالش جدی دارند. همچنین با کشورهای ترکنشین مثل سوریه،عراق، ایران، افغانستان، تاجیکستان و چین. این دیگرستیزی و تمامیتخواهی که از قضا خصلت و آرمان نخست پانترکهاست، سد بزرگ راه موفقیت آنهاست. بسیار سادهلوحانه خواهد بود اگر تصور کنیم علاوه بر کشورهای معارض چندگانه، قدرتهای جهانی مثل روسیه، چین و دول غربی به تشکیل یک امپراطوری از نوع نئوعثمانی میدان خواهند داد.
فقط ممکن است از آنها در بازیهای سیاسی استفاده کنند؛ برای همین هم سرنوشت آنها به شدت به معادلات و معاملات سیاسی منطقهای و جهانی گره خورده است. تشکیل امپراطوری گسترده ترکان با غلبه بر اراده همه این کشورها و ملتهای معارض و شرایط جهانی فقط یک فانتزی است. پانترکها با یک قرن تلاش برای تجزیه و الحاقگری هنوز یک وجب نتوانستهاند به خاک ترکیه بیفزایند و حتی اگر تئوری تجزیه در خاورمیانه اجرایی شود، ترکیه از کشورهایی است که بخش قابل توجهی از خاک خود را ازدست خواهد داد.
مزید بر عوامل فوق، عواملی همچون فقدان یک جهانبینی علمی، جعل و تحریف تاریخ و تلاش برای مصادره و مالکیت پدیدههای فرهنگی و اجتماعی دیگران، اخلاقستیزی و... سبب شده است که در نزد افکار عمومی واجد وجاهت و تامل باشند. از همین روی تاکنون در کشورهایی که پانترکیسم در آنجا فعال است، نه به عنوان یک جریان بنیادین یا بحران کلان و فراگیر بلکه بیشتر به عنوان یک فرقه مزاحمتگر و دردسرساز از نوع گروههای افراطی و هنجارشکن تلقی میشود. هرچند پانترکیسم خصلت بحرانآفرینی دارد اما در قشقایی به یک بحران تبدیل نشده است. از این روی شاید نیازی به این گزارش و تحلیل نمیبود اما آنچه نوشته آمد، گذری بر پیشینه قشقاییها در موضوع تجزیه و تمامیت ارضی ایران و نیز نظری بر موانع و نسبت پانترکسیم و قشقایی در دهه معاصر بود.
با اینهمه پیشبینی فردا مشکل است. فردا موکول است به شرایط جهانی و موقعیت خاورمیانه، اراده و نقش حاکمیت ایران و کشورهای معارض با موضوع پانیسم و تصمیم و اراده مردم ایران. یعنی در صورت غفلت جهانیان و فراهمشدن بستر و تقویت فاشیسم نژادی ممکن است منجر شود به بروز یک رویارویی گسترده و حتي خونین راسیستی پانترکها با دیگران در حوزه خاورمیانه و آسیا. اما با خردورزی و تدبیر ترکهای ایران و جهان و نیز نقش دولتها و ملتهای معارض با این فرقه و در پرتو عقلانیت، صلح و اراده جهانی میتوان مانع بروز حواشی و عوارض آن شد.
کامبیز نجفی
- 21
- 13