خوارج
گروه خوارج زمانی شکل گرفت که در جنگ صفین حوادثی رخ داد؛ زمانی که امام علی (ع) با نقض حکمیت مخالفت کرد. گروه مذکور گرچه خودشان پیشنهاد حکمیت را در ابتدا مطرح کرده بودند، ولی پس از پذیرش آن از طرف امام علی ( ع) و متوقف شدن جنگ، دست از خواسته خود برداشتند و امیرالمومنین ( علیه السلام) را نیز به توبه دعوت کردند. خوارج، پذیرش حکمیت را کفر دانسته و بعد از این که امام علی ( ع) به کوفه بازگشت، به حزوراء در نزدیکی کوفه رفتند. خوارج، خروج خود را علیه امام علی ( ع) برخلاف نظر متکلمان و مورخان، انکار حکومت و حاکمیت جور دانسته و از همین رو با هجرت پیامبر عملشان را مقایسه کردند.
کوفه و بصره در ابتدا، از پایگاه های اصلی خوارج بود. شمار خوارج بصره در مقایسه با کوفه بیشتر بود؛ چراکه خیلی از خوارج کوفه بعد از گفتگوی امام علی با آنها ، از خوارج جدا شدند. از کارهای خوارج در مسجد کوفه، می توان به شعار دادن علیه امام علی و تهدید این امام به قتل، اشاره کرد. آنان بعد از اجرای حکمیت، در مخالفت با امام علی ( ع) سرسخت تر شدند، با عبدالله بن وهب بیعت کردند و مردم بیگناه را در مسیر خروج از کوفه و رفتن به نهروان، کشتند. در سال ۳۸ق امام علی بعد از اتمام حجت با آنان وارد جنگ شد و خیلی از آن ها کشته شدند. با این حال گروهی از آن ها زنده ماندند. پس از آن خوارج در شهرها و نواحی بسیاری از ایران و یمن تا شمال آفریقا و نواحی مغرب اسلامی پراکنده شدند. در طول تاریخ فرقه های مختلف خوارج منقرض شدند و تنها اباضیه که آرای آنان به عقاید سایر مسلمانان نزدیک است، در عمان، سیوه، حضرموت، جربه، زنگبار، طرابلس غرب و الجزایر همچنان حضور دارند.
فرقه های خوارج
خوارج به شش فرقه اصلی تقسیم میشوند که شامل ازرقیه، نجدیه، صفریه، عجارده، اباضیه و ثعالبیه می باشد. مهم ترین گروههای خوارج عبارتند از:
> ازرقیّه:
ازرقیه که توسط نافع بن ازرق حنفی بنیان گزاری شده است. اولین انشعاب گر خوارج، نافع نام داشت.
> نجدیه:
یکی از یاران نافع، نجدة بن عمر حنفی بود، ولی از او جدا شد و فرقۀ نجدیه یا نجدات را پدید آورد. تندروی های فکری و عملی ازرقیان، علت اصلی انشعاب نجده بود.
> اباضیه:
عبدالله بن اباض تمیمی مؤسس این فرقه است که احتمالاً در سال ۸۰ ه.ق فوت شده است. این فرقه از میانه روان خوارج به شمار می رفتند. از دیگر نام های این فرقه می توان به محکمه، حکمیه، حروریه، مارقه، وهبین، شراه اشاره کرد.
پیدایش خوارج
در آخرین روز جنگ صفین که داشت به نفع علی( ع) خاتمه می یافت، معاویه با مشورت عمرو عاص دست به یک نیرنگ ماهرانه ای زد و دستور داد قرآن ها را بر سر نیزه ها بلند کنند و سپاهیان امام علی (ع) را به توقف جنگ و حَکَم قرار دادن قرآن فراخوانند! امیرالمومنین علیه السلام فریاد برآورد که خوارج را بزنید، اینها صفحه و کاغذ قرآن را بهانه کرده و در پناه لفظ و کتابت قرآن می خواهند خودشان را حفظ کنند و بعد به همان شیوه ضد قرآنی خود ادامه دهند. در مقابل حقیقت آن، کاغذ و جلد قرآن ارزش و احترامی ندارد. حقیقت و جلوه راستین قرآن منم. اینها برای این که حقیقت و معنی را نابود سازند کاغذ و خط را بهانه کرده اند ولی سخنان آن حضرت، فریب خوردگان را مجاب نکرد و آن حضرت ناچار شدند جنگ را متوقف نموده و به حکمیت تن در دهند.
در جریان حکمیت عمروبن عاص داور شام، ابوموسی اشعری داور عراق را فریب داد و عراقیان که فهمیدند فریب خورده اند بر علی( ع) اعتراض کردند که به چه علت به حکمیت گردن نهاده ای و یک فرقه شدند و با علی( ع) بمخالفت پرداختند. این عده ابتدا اهمیت چندانی نداشتند ولی روز به روز بر شمارشان افزوده شد و سرانجام در حزورا، گردآمدند. امام علی ( ع) با آنان جنگید، بدین ترتیب خوارج شکست خوردند. لیکن بنای اعتقاد آنان در اسلام باقی ماند و برای خود رفته رفته مکتب خاصی تاسیس کردند و در مسائل اعتقادی نظر دادند. سه تن از بازماندگان نهروان تصمیم گرفتند سه تن از شخصیت های حادثه ساز امت اسلام را كه شامل امام علی علیه السلام، معاویه بن ابوسفیان و عمرو بن عاص بودند از میان بردارند، تنها عبدالرحمان بن ملجم كه مأمور كشتن امام علی (ع) بود، موفق شد.
انحرافات خوارج
انحرافات خوارج زیاد است و تنها به برخی از آن ها عبارتست از:
> خوارج که از دانش و بینش دینی حظی نبرده بودند پس از آن که شامیان در جنک صفین به حیله، قرآن ها را بر سر نیزه نمودند، گفتند:اینها نیز مثل ما مسلمانند پس نباید با آن ها بجنگیم و علی( ع) را که به سازش با امویان راضی نبود مجبور کردند که به حکمیت تن دهد، ولی با آن حضرت بعد از پذیرش، مخالفت نمودند.
> یکی از بزرگترین انحراف خوارج اینست که طبق عقاید اهل سنت علی( ع) خلیفه چهارم پیامبر اسلام ( ص) و بنابر باور شیعه آن حضرت، نخستین امام و وصی و جانشین رسول الله، واجب الاطاعه و اوامرش مطاع است، ولی اهل نهروان بر آن حضرت مخالفت و خروج نموده و در نهایت با آن حضرت جنگیدند.
> یکی دیگر از انحرافات خوارج، این بود که می گفتند:کسى که گناه کبیره انجام دهد از اسلام خارج شده و کافر است، مگر این که استغفار کند و مجدداً مسلمان شود. جان و مال مسلمانان( به زعم خودشان کفار) را بر این اساس مباح می دانستند.
> یکی از اشکالات خوارج بر امام علی ( ع) این بود که می گفتند بر اساس آیه شریفه" إن الحکم الا لله" حکم مخصوص خداوند است از این جهت پذیرفتن رأی حکمین یعنی بی توجهی به قرآن و آیه شریفه مذکور!. بدین ترتیب یکی از دیگر انحرافات این فرقه، برداشت ناصحیح از آیه نقل شده می باشد.
ویژگی های خوارج
به نظام فکری و ویژگی های اخلاقی و اعتقادی در منابع تاریخ و حدیثی فریقین، برای عموم خوارج از فرماندهان و پیروان اشاره شده است. برخی از ویژگی های خوارج شامل عبادت بسیار بدون ایمان، گرایش و تظاهر به زهد، ناآشنایی به سنت پیامبر و احکام دین، فهم نادرست از قرآن کریم و تطبیق نادرست آیات بر مقاصد خویش، همراه با سادگی و سطحی نگری، غرور و خودبرتربینی و کافر و گمراه دانستن عموم مسلمانان جز خویش، رغبت به جدل و مناظره و ضعف در احتجاج، جنگ جویی و یکدندگی و تعصب و تندروی در آرا و عقاید، نیک سخنی بهمراه بدکرداری توأم با تندخویی، عدالت خواهی و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد با حاکمان جور به مثابه والاترین ارمان های اجتماعی، نرمش با اهل ذمه و مشرکان، نظم ناپذیری و انشعابات پی در پی است ولی نگاه قومی و قبیله ای یا نژادپرستی، بنظر میرسد تعیین کننده خط مشی و حاکم بر تفکرات و رفتارهای سیاسی خوارج است.
احکام خوارج
به دلیل نقض بیعت خوارج با امام علی (علیه السلام ) آن ها محکوم به احکام بغی اند و به لحاظ اعتقادی (انکار ضروری دین همچون مباح دانستن قتل حضرت علی (ع) و حکم به کفر آن حضرت.) کافرند و به لحاظ کینه و دشمنی با آن گرامی، ناصبی محسوب می شوند. بدین ترتیب همه احکام کفر از قبیل نجاست، بر آنان جاری است.
نقش خوارج در تاریخ اسلام
در تاریخ اسلام، خوارج تأثیرات مهمی داشته اند؛ من جمله انشعاب و ایجاد دودستگی در سپاه امام علی ( ع) که سبب شد نخستین گروه معارض و فرقه دینی در تاریخ اسلام به وجود آید. در ابتدا خوارج رویکردی سیاسی داشتند، ولی تعالیم خود را در دوره خلافت عبدالملک بن مروان، با بحث های کلامی آمیختند. به باور تاریخ نگارانی چون طبری و ابن اعثم، مقابله خوارج با امام علی ( علیه السلام) و کشتن وی، فرصت را برای تصرف حکومت توسط معاویه فراهم کرد. با این حال خوارج، برای جنگ با معاویه به سپاه امام حسن( ع) پیوسته و مبارزه با معاویه و امویان را بعد از صلح امام حسن، ادامه دادند. آن ها، امویان و طرفدارانشان را کافر می دانستند و معتقد بودند باید با کافران برای رفع ظلم، جهاد کرد.
خوارج با قیام های مهمی که در مخالفت با امویان شکل گرفت همراه شدند و به همین سبب به افرادی مانند عبدالله بن زبیر، زید بن علی و ابومسلم خراسانی یاری رساندند. با این حال، آنان با خلفای اموی در مواردی سازش کردند و از سوی آنان حکومت ناحیه یا منصبی را عهده دار شدند. گاه نیز در برخی از شهرها مستقلاً زمام قدرت را بدست گرفتند و با عناوینی همچون امام، امیرالمؤمنین و خلیفه خوانده شدند. امویان به خصوص در عراق و ایران، باشدت و خشونت تمام برای سرکوب خوارج کوشیدند. این جنگ ها از اسباب مهم ضعف و سقوط دولت اموی دانسته شده است.
عقیده خوارج در باب خلافت
از نظر متجدّدین تنها فکر خوارج که امروزه درخشان تلقّى مىشود، تئورى آنان در باب خلافت بود. آن ها اندیشهاى دموکراتمآبانه داشتند و مىگفتند:خلافت باید با انتخابِ آزاد انجام گیرد و شایسته ترین اشخاص کسانى هستند که خواه از قریش باشند یا غیر قریش، از قبائل برجسته و نامى باشند یا از قبائل گمنام و عقب افتاده ، عرب باشند و یا غیر عرب، در هر صورت از نظر ایمان و تقوا صلاحیّت داشته باشند. آنگاه بعد از انتخاب و اتمام بیعت در صورتیکه خلاف مصالح جامعه اسلامى گام برداشت، از خلافت برکنار میشود و چنانچه ابا کرد، باید با او مبارزه کرد تا کشته شود. ظاهرا در باب خلافت، نظریّه آنان چیزى نیست که در اوّلین مرحله پیدایش خویش به آن رسیده باشند بلکه آنچنانکه شعار معروفشان« لا حُکْمَ اِلاّللّه» حکایت مىکند و از نهج البلاغه هم استفاده میشود، در ابتدا قائل بودهاند که مردم و اجتماع، احتیاجى به امام و حکومت ندارند و مردم خود باید به کتاب خدا عمل کنند امّا بعد، از این عقیده رجوع کردند و با عبداللّه بن وَهَب راسِبى بیعت کردند.
گردآوری: بخش فرهنگ و اندیشه سرپوش
- 14
- 5