ساموئل گرین بنجامین نخستین سفیر ایالات متحده آمریکا در ایران است. وی در کتاب خود با عنوان ایران و ایرانیان در دوره ناصرالدینشاه یکی از نخستین شهرهای ایران را از نگاه یک آمریکایی شرح میدهد.
وی در سفرنامه خود طیف وسیعی از آداب و رسوم، مناسبات دربار و شهرهای ایران را معرفی میکند و در توصیف ری توضیحاتی را به این شرح میآورد: «کوهستانها در جنوب غربی تهران یک قوس و خط منحنی را طی کرده و به یک سلسله تپه ماهورهایی ختم میشود که در پای این تپه شهر تاریخی و باستانی «راگیس» قرار داشته است که روزگاری اهمیت زیادی داشته و جمعیت آن در زمان داریوش به یک میلیون نفر میرسیده است و در قرون بعدی این شهر به نام ری نامیده شد، که هنوز هم ایرانیان آن را به همین نام میشناسند. از این شهر باستانی در کتب مذهبی قدیمی یاد شده است ولی در تواریخ کمتر درباره سابقه آن مطلبی وجود دارد. در هر حال ری در زمان پارتها و اشکانیان از مراکز مهم ایران به شمار رفته و بعدها در زمان آلب ارسلان در قرن دوازدهم میلادی به اوج شهرت و عظمت رسید و در قرون بعدی در حمله مغولها به ایران به دست هلاکوخان افتاده و کاملا ویران شد.
بقایا و آثار شهرری هنوز در جلگههای جنوبی تهران بهصورت ویرانهها و خرابههای قلعه و حصار آن دیده میشود و مهمترین آثار این شهر بنای استوانهایشکل و برجمانندی است که نمای خارجی آن دارای بریدگیها و زوایایی است. این برج ظاهرا آرامگاه خلیل سلطان نواده تیمور لنگ است که به خاطر عشق افسانهای به دختری بسیار زیبا به نام شادالملوک شهرت پیدا کرده بود. این شاهزاده مغول بر اثر حوادث بسیار مختلفی از معشوقه خود جدا مانده بود و بعد از زحمات و مشقات زیاد بالاخره این دو دلداده به هم رسیدند ولی طولی نکشید که خلیل سلطان را از تخت سلطنت به زیر کشیده و تبعید کردند و او در تبعیدگاه خود به دور از همسرش شادالملوک مرد. وقتی خبر مرگ خلیل سلطان به شادالملوک رسید، همسر با وفا کاردی را در قلب خود فرو برد و به همسرش پیوست و اجساد این عاشق و معشوق را در این برج به خاک سپردند. قسمتهای پایین این برج نیمهویران اخیرا به دست ناصرالدینشاه تعمیر شده است. کشاورزانی که در فصل بهار زمین را شخم میزنند، گاه به گاه سکه و زینتآلات طلایی یا ظروف سفالی قدیمی ری را از زیر خاک به دست میآورند ولی تاکنون حفاریهای منظم باستانشناسی در خرابههای این شهر باستانی انجام نشده است.
در دامنه یکی از کوههای مجاور ری در جنوب شرقی تهران، قبرستان زرتشتیها واقع است. این قبرستان بهصورت یک نقطه سفیدرنگ در دامنه قهوهای و خاکستریرنگ کوه، از فاصله چند مایلی دیده میشود. قبرستان دارای حصار بلند و دایرهایشکل است که از سنگ و گل ساخته شده و آن را سفید رنگ کردهاند و سقف ندارد و کاملا به طرف آسمان باز است. اجساد مردهها را در این گورستان در قبرهای کمعمقی قرار داده ولی روی آن خاک نمیریزند و در معرض نور خورشید و عوامل دیگر میگذارند. البته در مرحله اول لاشخورها و کلاغها به اجساد حمله میکنند و اگر اول چشم راست جسد را درآورند، به عقیده زرتشتیها دلیل بر آن است که روح مرده به بهشت میرود و اگر اول به چشم چپ حمله کردند، روح به جهنم میرود.
به فاصله شش مایلی از تهران و در نزدیکی خرابههای ری، مزار و بقعه حضرت عبدالعظیم که مورد احترام خاص شیعیان است، قرار دارد. ایرانیها برخلاف عثمانیها، شیعه هستند و معتقدند که جانشین حقیقی پیامبر اسلام، حضرت علی و اولاد او هستند... زیارتگاه شاهعبدالعظیم در نزدیکی پایتخت یکی از مهمترین زیارتگاههای ایرانیان است و هرساله حدود ۳۰۰ هزار نفر از مردم تهران به زیارت آنجا میروند. بقعه حضرت عبدالعظیم دارای گنبد طلایی است که در فواصل دوردست، زیر اشعه خورشید میدرخشد و چشم را خیره میکند.»
منبع: بنجامین، س. ج. و. «ایران و ایرانیان عصر ناصرالدینشاه»، ترجمه محمدحسین کردبچه، تهران: انتشارات جاویدان. ۱۳۶۳.
- 19
- 6