ما اگر با این سخن که«هر متنی شامل معنا و صورت است» مخالفتی نکنیم، با اندکی فکر در همین جمله ساده، درمییابیم که چقدر ترجمه، سخت و گران و پررنج است! اصلا شاید هیچکاری در عالم زبان -حتی سرایش شعر- به دشواری ترجمه صحیح و خوب نرسد. اگر یک پله بالاتر بیاییم، کسی مسلما در این شک نخواهد کرد که ترجمه صورت، دشوارتر از معنا است.
حداقل با نگاهی به تاریخ ترجمه در ایران، به این مهم دست مییابیم. اگر راه دوری نرویم و «مشروطه» را در نظر بگیریم، آنچه مترجمان دست اول یا دست دوم، از آثار دست اول یا دست دوم ترجمه کردند، غالبا «معنا» را هدف گرفتند نه «صورت». حتی قاآنی که فرانسه میدانست، کتابی درباره کشاورزی ترجمه کرد! از دلایلی هم که باعث فرارِ مترجم از صورت میشود، نخست، آشنانبودن کامل با ریزهکاریهای زبانیِ زبان مبدا است و دوم، پیدانکردنِ محل فرود در زبان مقصد است. اگر ما برعکس به قضیه نگاه کنیم، میبینیم که از آنسو هم، چندان فرقی نمیکند.
دیوان رشید وطواط که سرشار از صورتپردازی است، چندبار ترجمهشده است؟ چون «ردالعجز علیالصدر» یا «ایهام» یا «مجازهای خاص زبان» را چگونه در زبان مقصد بیابد؟(به فرض که اینها را در زبان مبدا دریابد) و حالا کتاب عظیمالشانی مثل «گلستان» یا «شاهنامه»، فارغ از اینکه در فارسی، جزو شاهکارهای زبانی است، چندبار ترجمهشده است؟ معمولا محتوا، عزیزتر است و ملل، محتواهای خوب را میپسندند. «بینوایان»، هرچقدر در فرانسه، دارای لطافتهای زبانی و صوری باشد، آخرسر، معنا است که اسب میتازاند و شاهکار شناخته میشود.
اما اینجاست که عظمت ترجمه «ایلیاد»، «اودیسه»، «انهاید»، «تلماک» و «کمدی الهی» از دکتر کزازی روشن میشود. آنچه ترجمه ضعیف شناخته میشود، این است که کاملا از صورت و فرم تاریخی متن، خارج شده و فقط معنا شدهاست. حقیقتا به این هم باور داریم که ترجمهای که هم معنا را کاملا بپردازد و هم حفظ صورت کند، بهترین ترجمه است. فضای آرکاییکِ غالب بر «ایلیاد»، بسیار دشوار است که در فارسی هم همانند پیدا کند و برای همین، ما با خواندن ترجمه «ایلیاد» نفیسی، متوجه زمان متن نمیشویم چون رنگ اتاق، امروزی است.
واژگان و نحوِ غالب، با اشیاء اتاق-که معنا باشند- بیارتباط است و دیگرگون. دکتر میرجلالالدین کزازی، به دلیل احاطه بیمانند به ساختارهای دستوری کهن و نیز واژگان ریشهدار زبان مقصد، نخست، خواننده را بیآنکه خودش بداند و بخواهد، وارد یک تالاری با در و دیوار بسیار قدیمی و فریبنده میکند و موسیقیای برایش مینوازد -خواه حماسی یا نه- و وقتی خواننده، سخت تحتتاثیر فضا قرار گرفت، نمایش را اجرا میکند و سخنگفتن را آغاز.
خواننده بیآنکه خود تلاشی کند، متن را چندین برابر بهتر فهمیده و در ذهنش نشسته و احساس قرابت با تاریخ متن میکند و حوادث را در بافتی، متناسب معنا، میبیند. دکترکزازی بیآنکه توجه وقتگیری بر شمه زبانیِ زبان مقصد کند، خودبهخود، صورت متن را در مقصد رعایت میکند و با توجه به دقت ایشان در معنای متن، تقریبا عیب و نقصی در کار ترجمه بهوجود نمیآورد. جدا از اینکه با این رویکرد، ما به اصالت متن مبدا، روحا خو میگیریم، از آنطرف باید به این دقت کنیم که کتابهای دکتر کزازی، به رویکردی آغشته است که هدفش، حفظ واژگان اصیل و بومی(نمیگویم سرهگرایی) است. خود استاد تاکید میکند که «من با دیدگاه زیباییشناسی خودم، تصمیم میگیرم چه واژهای را برگزینم و تصمیمم، همیشه بر سرهگرایی نیست بلکه باید سخن زیبا و آراسته و مفهوم باشد.»
بههرروی، ما با نگاهکردن به انبوه آثار دکتر کزازی، با خزانهای از «نوواژههای بومی»، «واژگان فراموششده»، «دستور و صرف و نحو کهن» روبهروییم در عین اینکه معنا، قدیمی نیست و حرف روز است. «روزهای کاتالونیا» و «فرهنگنامه نظریه و نقد ادبی» و «دیدار با اژدها»، نوشتنِ تاریخ بیهقی و سفرنامه ناصرخسرو برای بار دوم یا به قول دکترشفیعیکدکنی «اختراع دوچرخه برای بار دوم» نیست. سخن امروز است و تحقیق و پژوهش و چیزهای نویافته. ما با معجونی طرف هستیم بس ارزشمند و گرانسنگ که در این روزگارِ شعارهای مواج، اندیشهای مستحکم، سالها است ایستاده و بر آماجش پافشاری میکند و زخمزبانها را تحمل میکند.
دلبستگی استاد کزازی به ادب حماسی، با سالها تحقیق و پژوهش و آموزش شاهنامه، او را یکی از ستونهای تحقیقات آکادمیکِ حماسه و اسطوره ساخته و چشمپوشیدن در کار نیست که برای شرح شاهنامه، «نامه باستان» او، هنوز از منابع دست اول به شمار میرود. جز تحقیقات آکادمیک و دانشگاهی، کتابهای «دفتر دانایی و داد» و «فرزند ایران» که برای دیگر طبقات جامعه نوشته شده، هم اعتبار ویژهای بین اهل ادب دارد. با آمدن به دنیای ترجمههای استادکزازی درمییابیم که او در تحقیق در ادب حماسی سایر ملل نیز توانمند بوده و با اطلاع از «رویا، حماسه و اسطوره»های دیگر اقوام، ترجمههای متون حماسیشان را برعهده گرفته و بر غنای کارش، دهها بار افزوده.
کارهای ترجمهای استاد کزازی، تا سالها مورد بحث و پژوهش دانشگاهیهای ایران، خارج از ایران، تودههای مردم، ترجمهپژوهان و زبانشناسان قرار خواهد گرفت و هرکس از این معجون، چیزی را میچشد. تازهترین اثر ترجمهای استاد کزازی که «خندستان خدایی» نام دارد و در یک جلد(و نه سه جلد) به چاپ رسیده، از یک لحاظی، بسیار قابل توجه است.
«کمدی الهی» دانته، در حکم شاهنامه ماست برای ایتالیاییها؛ یعنی اسباب تحکیم زبان ملت خودش است و همه گویشهای ایتالیایی را زیر پرچم خود میآورد و وحدتی میسازد و چهاندازه برای ما آشنا است این نوع کتابها و چه اندازه جالب است که دکتر کزازی، دست روی ترجمه چنین اثری گذاشت.(اگرچه از فرانسه باشد نه ایتالیایی) و با آن توضیحاتی که پیشتر گفتیم، اینچنین کتاب شایسته و درخوری را به جامعه ادبی ما هدیه کردند.
نوید شاهعلی
- 10
- 2