تخلص
بسیاری از شاعران در پایان شعرشان، نام شعری خود را ذکر می کنند که به این نام ذکر شده،« تخلّص» می گویند و بیتی که تخلص داشته باشد،« بیت تخلّص» گفته میشود. مثل:
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز/ مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
دلش به ناله میازار و ختم کن حافظ / که رستگاری جاوید در کم آزاری است
منتسب ساختن شعر به شاعرش، مهم ترین کارکرد تخلّص به شمار میرود و یکی از کارکردهای دیگرش اینست که شاعر به خودش پند می دهد تا دیگران از او عبرت بگیرند، در واقع شاعر به جای انتقاد از دیگران، از خودش انتقاد می کند، تمایز میان شاعر و من شعری باعث برجسته سازی او میشود و در واقع تخلّص نوعی گونه مخاطبی نمایشی و فراتاریخی است که به جای مخاطب تاریخی قصیده بکار میرود ، ولی با این که مولانا، نام مراد خود یعنی شمس تبریزی را در غزل هایش ذکر کرده است ، باید دید که استفاده از نام دیگری به جز نام شاعر، چه کارکردهای تازه ای را بهمراه دارد.
پیشینه تخلص
از قرن هفتم به بعد، تخلص در غزل شکل گرفته است. مُتَنَبّی( ۳۰۳ـ ۳۵۴) در زمینه شعر عربی از شهرت خاصی برخوردار است و در بین شاعران ایرانی ، عنصری هم مانند او نیز می باشد. اصطلاح تخلص کم کم به مقطع غزل راه یافت و نام« گریز» را برای آن انتخاب کردند. از زمان ابوعبیده ( ۱۱۰ـ۲۰۹) به بعد در آثار بلاغی درباره تخلص تحقیق شده است. یکی از پنج رکن مهم اثر بلاغی طبق گفته ی ابن اثیر ، تخلص نام دارد.
معانی تخلص
تخلص در اصطلاح بدیع، دو معنی دارد:
> شاعر، درواقع تخلص را که یک نام مستعار محسوب میشود بر خود می نهد. شاعران اغلب در آخرین بیت غزل یا قصیده ی خود از تخلص استفاده می کنند، ولی گاهی وقت ها شاعران در ابتدای غزل، تخلص خود را به کار می برند. شاعران در گذشته تخلص خود را طبق مواردی انتخاب می کردند که از آن ها می توان به نام ممدوح، اسم کوچک خود، لقب یا مقام و شغل خود یا زادگاه خود اشاره نمود و نام های شاعران بزرگ فارسی نظیر سعدی شیرازی، حافظ شیرازی، ناصرخسرو قبادیانی، رودکی سمرقندی و عطار شیرازی از این گروهند ولی تخلص در دوره ی معاصر، بیشتر طبق جهان بینی شاعر و اندیشه ی او انتخاب شده است. در واقع تخلص، به امضایی گفته میشود که شاعر در پایان شعرش آنرا بکار می برد.
> تخلص، به این معنیست که شاعر از تشبیب و تغزل و مقدمه ی شعر به اصل منظور و مقصود خود در قصیده اجتناب کند. به عبارتی دیگر، وقتی که شاعر بتواند به خوبی در قصیده از عهده ی انتقال موضوع برآید، به آن" حُسن تخلص" می گویند. تخلص به معنی دوم در قرن نهم هجری،" گریزگاه" نامیده می شد.
تخلص در قصیده
تخلص در قصیده شامل معانی مختلفی همچون گریز زدن و منتقل شدن از تشبیب و پیش درآمد به اصل مقصود قصیده می باشد. این گریز زدن به وسیلهٔ بیت تخلص، انجام میشود؛ حال اگر شاعر بتواند به زیبایی و گیرایی و مناسبت لطیف، این بیت را بسراید و به اصل موضوع قصیده با مهارت و استادی از تشبیب انتقال یافته باشد، به کارش« حسن تخلص» می گویند.
تخلص در ادبیات فارسی
لقب خواجه شمس الدین محمد ابن محمد شیرازی به نام« حافظ» میباشد و لقب سید محمد حسین بهجت تبریزی به نام« شهریار» میباشد. “نام شعری” یا “تخلص” این دو سخن سرای نغز گفتار« حافظ» و« شهریار» می باشد. شاعران برای خود به چند روش، نام یک شعر را انتخاب می کنند و در شعر خود از آن بهره میبرند:
اولا، چون این نام كوتاه است براحتی میتوان در شعر، آنرا جای داد و خود را به آن خواند. دوما، نام شعری به عنوان برچسب شاعر بر روی شعرش انتخاب میشود. وی با انتخاب نام، مهری بر شعر می زند تا مخاطبانش بدانند كه این شعر را چه کسی سروده و بقیه ی افراد نتوانند به نام خود، آن شعر را سكه بزنند. سوما، گاهی اوقات اهل ذوقی هستند كه به نام بزرگان، سكه ی قلب شعرشان را رقم می زنند، درصورت نداشتن تخلص هر شاعری، به آسانی این امر امکان پذیر می شود.
اگر دخل و تصر ّف در شعر برخی از شاعران نظیر فردوسی و خیام، بیش از دیگران است، یكی از دلایلش، عدم تخلص در متن شعر این دو گوهر گرانبهاست. انواع نسخه های شاهنامه حدود پنجاه و دو هزار تا شصت هزار بیت دارد و گفت وگوها و بحث هایی دربارهی رباعی های اصیل و دخیل خیام صورت گرفته است. چهارما، هدف شاعر از آوردن« تخلص» در شعرش اینست كه، گفته هایش را به مخاطبش بگوید و آن ها را آشكارا و رودررو بیان نکند، بلكه خودش را مورد خطاب قرار دهد و پیامش را بطور غیر مستقیم، به دیگران برساند.
جای لقب شاعری( تخلّص) در نزد شاعران عرب
در اشعار شاعران عرب، استفاده از لقب شاعری کاربرد خاصی ندارد و از آغاز تا قرن پنجم هجری مثل شاعران ایرانی درصورت نیاز، از لقب استفاده می کردند. شاعران عرب، در بعضی از قصیده ها، قطعات یا تک بیت ها از لقب شاعری خود استفاده کردهاند؛ همان گونه که شاعران ایرانی در قالب های مثنوی، قطعه، رباعی، دوبیتی، ترجیع بند، ترکیب بند، مسمّط و مستزاد، تخلّص خود را می آورند؛ به این ترتیب در اغلب قالب های شعری، تخلّص و لقب جای مشخصی نداشته است.
با اینکه از ویژگی های شعر فارسی می توان به تخلص اشاره نمود و صرفا شاعران ایرانی از آن بهره میبرند، به تعدادی از شاعرانِ عرب ِدارای تخلّص در بعضی از منابع اشاره شده که برای خود مثل ایرانیان تخلّص برگزیدهاند. گفته ی البورینی در مورد یکی از شاعران اینست،« مخلصه[ یعنی تخلّصه] سالک علی طریقه شعر الفرس»( ۲/ ۱۷۰) ؛ یعنی به« سالک» به سبک شاعران ایرانی تخلّص می کرد.
شرح حال بسیاری از شاعران عرب قرن یازده و دوازده هجری در کتاب سِلک الدّرر چنین آمده است:« الملقب بـ[ ...] علی طریقه شعراء الفرس و...»( مرادی، ۱/ ۱۰۸) و به این منظور که این شاعر دارای لقب شعری یا تخلّصی به فلان نام میباشد و یکی از ویژگی های شاعران ایرانی، همین اختیار لقب شعری و تخلّص است.
بی تردید شاعران عرب قرن یازده و دوازده هجری به تأثیر از فرهنگ و ادب فارسی، تخلّص خودشان را انتخاب کرده اند که این امر نتیجۀ مستقیم تبادل فرهنگی بین دو ملّت مسلمان بوده است. وقتی که شاعران عرب از نام شهرت یا لقب شاعری خود استفاده می کنند، یعنی به تعریف و توصیف خود می پردازند یا پیامشان را به دیگران ممنتقل میکنند. گاهی اوقات این لقب های شاعری، مورد خطاب دیگران قرار میگیرد.
پایان تخلص
ظهور" نیمایوشیج" و شکوفایی شعر جدید فارسی، باعث شد تا شاعران نوپرداز از قید تخلص آزاد شوند و بعد از آن اکثر شاعران ترجیح دادند که شهرت خود را با نام و نام خانوادگی خود بیان کنند، هر چند که برخی از آن ها تخلص خود را در دوره هایی از حیات ادبی در اشعارشان استفاده کرده اند که از آن ها می توان به مهدی اخوان ثالث و محمدرضا شفیعی کدکنی اشاره کرد.
گردآوری: بخش فرهنگ و اندیشه سرپوش
- 11
- 6